یافتن پست: #فراموش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
من هیچ نمی خواهم ...

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد

وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد

و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:46
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن ، بخشیدن و فراموش کردن ، پس بخند ، ببخش و فراموش کن .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:21
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
_________3__________
با سلام به همه پاتوقیای گل
شب و روز همتون بخیر
دور جدید نظرسنجی هم شروع میشه اما با تفاوتهای بسیار(با عرض پوزش که دیر شد)
مسابقه بصورتی هست که شما به یک نفر فقط رای میدین و تعداد آرا مشخص کننده برنده مسابقس
اگر رای ها مساوی باشه نظر سنجی 1 روز ادامه پیدا میکنه
پایان مهلت نظر سنجی روز 3شنبه می باشد
لایک و بازنشر هم فراموش نشه
نفر اول: 1 :

@
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥


نفر دوم:2 :


@saeed




  • ♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥ (18 رای و 81.81.. درصد )
  • saeed (4 رای و 18.18.. درصد )
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 14:27
+16
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

* زمانی فرا می رسد که مجبور می شوید بگذارید کسی برود و دیگر با او ارتباطی نداشته باشید. اگر کسی شما را در زندگیش بخواهد راهی پیدا میکند تا شما را در آن بگنجاند. باید فراموشش کنید و این حقیقت را بپذیرید که آنگونه که شما دوستش داشتید، او نداشت و بگذارید به آرامی از زندگیتان برود. گاهی اوقات رفتن آسان تر از ماندن است. ما تا قبل از اینکه کسی را فراموش کنیم تصور میکنیم که کار سختی است. اما وقتی فراموش میکنیم به خود می گوییم که چرا زودتر ترکش نکردیم.

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 22:04
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
ﻳـــﻪ ﻭﻗتی ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـی ﻳــﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺑﻮﺩ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒـــﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻌـمت ﺑﺎﺷه…!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:33
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺗﻌﺠـــــﺐ ﻧﮑـــــﻦ ...
ﮐـــــﻪ ﭼـــــﺮﺍ ﻫﻨـــــﻮﺯ ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷـــــﺖ ﻧﮑـــــﺮﺩه اﻡ ...
ﺁﺩﻣﻬـــــﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗـــــﺖ ...
ﺑﺰﺭﮔﺘـــــﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒـــــﺎهِ زندگیشـــــان را ...
ﻓﺮﺍﻣـــــﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨـــند ................!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:30
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه چیزی میگم نصیحت نیست به خدا اما رو حرفم فکر کن
رفیق . . .
زیادى خوبى نکن !!!
انسان است، فراموشکار است !!!
از تنهایى اش که در بیاید تنهایى ات را دور میزند !!!
پشت مى کند به تو , به گذشته اش !!!
حتی روزى میرسد که به تو میگوید: شما
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:11
+1
saman
saman
هی رفیقــ.. !

زیاבیــ خـوبیــ نکنــ...

انساלּ استــ .... {فراموشکــار} استــ =(

ازتنهاییش کـهــ בربیایـב...تنهاییتــــ را בور میــ زنـב...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 09:27
be to che???!!
be to che???!!
• ترم اول (ترم جو گيريدگي):
الو سلام ماماني. منم هوشنگ.
واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه. دانشگاه فضاي خيلي نازيه. واي خدا خوابگاه رو بگو.
وقتي فكر مي كنم امشب روي تختي مي خوابم كه قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملكت توش خوابيدن و جرقه اكتشافات علمي از همين مكان به سرشون زده؛ تنم مور مور ميشه...
راستي اينجا تو خوابگاه يه بوي مخصوصي مياد كه شبيه بوي خونه اصغر شيره اي همسايه بغليمونه.
دانشجوهاي سال هاي بالاتر ميگن اين بوي علم و دانشه!
لامصب اينقدر بوي علم و دانش توي فضا شديده كه آدم مدهوش ميشه!!!
پريشب يكي از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمويت بيمارستان!

 

 

• ترم دوم (ترم عاشق شدگي):
آه اي مريم. اي عشق من. همه زندگي من.!!!!!!!
مي خواهم درختي شوم و بر بالاي سرت سايه بيفكنم تا بر شاخسار من نغمه سرايي كني.!!!!!!
مي خواهمت با تمام وجود عزيزم.!!!!!
همه
پول و سرمايه من متعلق به توست.!!!!!!!
بدون تو اين دنيا رو نمي خوام. كي ميشه اين درس من تموم شه تا بيام باهات ازدواج كنم ...
امروز يك ساعت پشت پنجره كلاستون بودم و داشتم رخ زيبايت را كه همچون پروانه اي در كلاس مي درخشيدي تماشا مي كردم...

 

• ترم سوم (ترم افسردگي):
الو مامان سلام.
مريم منو ول كرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم آخه اولين عشقم بود حالا هم دارم ميميرم از غصه.
اي خدا بيا منو بكش و راحتم كن.
مامان من اين زندگي رو نمي خوام ...
ديگه خسته شدم از دنياي وانفسا

 

• ترم چهارم (ترم زرنگ شدگي):
الو سلام مهشيد جون خوبي عزيزم؟
منم پژمان! كجايي نفس؟ نيستي؟
دلم تنگ شده واست. گنجشك كوچولوي من. بيا ببينمت قربونت برم ...
مهشيد جون من پشت خطي دارم. مامانمه. بعداً بهت زنگ ميزنم ...
الو به به سلام چطوري ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت مي كردم!
پيرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوي من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم يه ذره شده واست.
باشه عزيزم فردا ساعت 11 پارك پشت دانشكده دارو...

 


• ترم پنجم (ترم مشروطه گي):
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط ميشم، 2 نمره بهم بده.
به خدا ديشب بابابم سكته كرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شكست الان تو آي سي يو بستريه.
منم ضربه روحي خوردم شديد، دچار فراموشي شدم اصلاً شما رو هم يادم نمياد ...
اگه اين مورد مشروط پشروطه ما اوكي بشه قول ميدم جبران كنم ...


• ترم ششم (ترم ولخرجيدگي) :
الو مامان من خونه مي خوام!
راستي اون 50 تومني كه 3 روز پيش فرستادي تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!




• ترم هفتم (ترم پاتوقيده گي):
خودتون ديگه سير تا پيازشو حدس بزنين ديگه ...




• ترم هشتم (ترم فارغ التحصيلگي):
الو سلام خانم.
واسه اين آگهي كه توي روزنامه داديد تماس گرفتم.
فرموده بوديد آبدارچي با
مدرك ليسانس و روابط عمومي بالا ...
اي واي بر من؛ كي ميره اينهمه راهــــو ...


! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 23:29
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
من ک میدانم از یاد خواهم رفت...پیر می شوم و فراموش میکنم خودم را...من مدت هاست ک ام..عیسی را خبر کنید..می خواهم زنده شوم.....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 18:49
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ