♥ نگار ♥
من هر وقت میرم اینستاگرام؛
.
.
.
حس میکنم با پیکان رفتم نیاوران! O_O
بس که ملت همه شاخ و خفن و خوشگلن
فقط انگار من زامبیم این وسط
poorya
از روزی ک دستاتو گم کردم... ب همه دیوارهای شهر آگهی کردم... از یابنده خواهش میکنم ک بمیره...
♥ نگار ♥
هی شدم تو یه اتاق حبس
ساعت یک و یازده صبح
شانس در دلو باز کرد
جاری شدم چون نشونه میبینم
اگه اینم دروغ باشه که په من یه حیوونه فریکم
توقع دارم که توقع ساختیم توقع رفت همشو باختیم , باختیم
از کجا شروع شد صحبت عشقیمون
خدا کجاستو معلمت کی بود
چطور زهر شده مسکنه دیروز
عذابه وجدان یا مطئنه بی روح
امیدوارم به امیدواری
دله شکست کی الان حقه
نمیخوام نمیخوام نمیخوام
این استرس همین جنگو قطع شه
حسم به تو تعریف نشدنی
حست به من چی چند تا خطه
به خودم شک کردم نکنه از خودت مطمئنی
تغییری یا تخریبی که صدم به صدمه کشنده ای
عاشقی نکردم از رو مجبوری نبود دستوری
دستو دلم چونکه دو دره نیست
آخر تجربه منو به بن بست کشید
اما عاشقت بودم که تظاهر کردم
عاشقتم من میگم چی بنویسه قضا و قدر راجب من
مرز حماقتو عشق مرز تباه شدن و پا گرفتن
کی میشه مثه کی کم آوردم نه تازه بهتر
میشد وایستاد بحث کرد
ولی درو کوبید بستش
پشت درو قفل کرد بعد
صدا زیاد موزیک پخشه
نمیدونه چی میخواد ازم خودشم دیوونست
چند ساله نمیدونم کی بودم ولی این رابطه بیهودست
حرفامو زودتر میگم دوستیا رووش منفین
خنده ها پوزخند میشن مثه شبو روز فرق میکردن
همه حرفامو خوب بد میفهمه ته صدات توش تردیدست
من فقط دنباله یه رابطم که هر جور باشه توش تضمینم
خوب بودش
♥ نگار ♥
من هر وقت میرم اینستاگرام؛
.
.
.
حس میکنم با پیکان رفتم نیاوران! O_O
بس که ملت همه شاخ و خفن و خوشگلن
فقط انگار من زامبیم این وسط
♥ نگار ♥
سیمین بهبهانى
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی
میشوی مثل شیشه ای تمیز
کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند
همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد
همه آنرا میبینند
همه سعی میکنند تمیزش کنند
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی شکننده تر میشوی
با هر قدرناشناسی دلت ترک بر میدارد
میشکند
تکه های شکسته را در دستانت میگیری
نگاه میکنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت میکنند
آنوقت کافیست کمی بد شوی
همه گمان میکنند زیادی بدی ...
ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ:
کاش میشد...
آدمی، گاهی...
فقط گاهی!!!
به اندازه نیاز بمیرد...
بعد بلند شود...
آهسته آهسته...
خاک هایش را بتکاند...!
اگر ...
دلش خواست!!
برگردد به
زندگی...
دلش نخواست
بخوابد تا ابد...
♥ نگار ♥
من از کوچیکی یه سوال داشتم....
نقش راننده قطار چیه؟
این قطاره که رو ریل داره راه خودشو میره...
دیگه اون شلغمه این وسط؟
فقط وقتی رسیدن ترمز میکنه
شد کار؟
♥ نگار ♥
آرامش یعنی:
همه آدمهای اضافی رو از زندگیت حذف کنی
فقط با اونی بمونی
که " منم "
هیچی نگو
فقط بگو چشم!
♥ نگار ♥
قبـــــل اَز خوابــــــــ
فقط به تو فکــــــر مـــے کنم
و میــــدانم کـه میخوابـــــــے
و قبــــل اَز بستــــــه شدن چشم هایتــــــــــ
به همـــــــــه چیز فکــــرمیکنــــــے ،
جـــــز مــــن ....
♥ نگار ♥
ديدم دختره پست گذاشته بچه ها دعا كنيد باباييم حالش بده!!
منم كامنت گذاشتم خدا بد نده آبجي چي شده؟؟؟؟؟"ما هم كه فضوووول"!!!
گفت:باباييم سرما خورده ولي فعلا در حد عطسه سرما خورده!! حال منم امروز بد شده بخاطر بابام.............!
من: oO
بقيه كاربرا:**
.
.
.
.
.
والا ما از بابا فقط كتكشو فهميديم!!!