♥ نگار ♥
دیشب ساعت 2 نصفه شب چراغا خاموش بود،هندزفری هم تو گوشم بود و جلو تی وی دراز کشیده بودم ،
تی وی هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تی وی!
دیدم تی وی برنامه ی باحالی نداره چشامو بستم جای اینکه صدای گوشی رو زیاد کنم
صدای تی وی رو تا ته بردم بالا
یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده به ترتیب با لوله ی جاروبرقی و شلنگ و کفگیر بالا سرم واستادن!
عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با لگد زد تو گوشم
تی وی هم روشن بود.یه دستم رو ولوم گوشیم بود یه دستم رو ولوم تی وی!
دیدم تی وی برنامه ی باحالی نداره چشامو بستم جای اینکه صدای گوشی رو زیاد کنم
صدای تی وی رو تا ته بردم بالا
یهو برقا روشن شد. دیدم اعضای خونواده به ترتیب با لوله ی جاروبرقی و شلنگ و کفگیر بالا سرم واستادن!
عاشق بابامم هیچی بهم نگفت فقط با لگد زد تو گوشم