یافتن پست: #فکر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نقابم که میافتد...


هیچ کس تاب سادگی دنیام را نمیآورد !!!


تاب خاشع و خلوصم را


تاب صداقت دستانم را


خستگی شانه هایم را


یا لرزش نگاهم را



گاهی فکر میکنم با نقاب خواستنی ترم!!!!


دست نوشته های یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلخ است ،

همه فکر کنند سرت شلوغ است ،

و تنها خودت بدانی چقدر

تنـــهایی ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺍﻻﻥ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ















ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ ﺗﻮ ﺗﻠﻪ :))















ﮐﺎﺵ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ





















ﻋﻤﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ :))




















ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻋﻤﻢ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ
































ﻣﻦ ﯾﻪ ﭘﺮﻧﺪﻡ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭم

















ﯾﻪ ﺗﻮﭖ ﺩﺍﺭﻡ ﻗﻠﻘﻠیه















ﺍﺻﻦ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﭼﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ ... ؟؟؟
















ﭼﻄﻮﺭﯼ؟















بیا دوری کنیم از هم















دوسم دالی

















. ﯾﻮﻫﻮ

















ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﺮﻡ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﯽ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 18:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی با خود فکر میکنم...

آمدنم را گریستم ،

اما آیا ؛

رفتنم را خواهم خندید؟

نمی دانم ؛

اما میدانم که آن را

چگونه بودن و چگونه ماندنم مشخص خواهد کرد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:57
+3
binam
binam
نه آرام می رودنه تند
ساعت دلتنگی را می گویم
همینجا ثابت ایستاده
فکر کنم باید دوباره تعویضش کنم!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:43
+6
nanaz
nanaz
در CARLO

اینقدر تو یونی جمله های عاشقونه خوندم یه مدته فکر میکنم عاشق شدم! جمله ها رو میخونم وفقط گریه میکنم یادم میره بچه هارو لایک کنم!
فقط نکته اینجاست نمیدونم عاشق کی شدم من حوصله ندارما هر که هست خودش بیاد بگه





دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 16:57
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه چیزی میگم نصیحت نیست به خدا اما رو حرفم فکر کن
رفیق . . .
زیادى خوبى نکن !!!
انسان است، فراموشکار است !!!
از تنهایى اش که در بیاید تنهایى ات را دور میزند !!!
پشت مى کند به تو , به گذشته اش !!!
حتی روزى میرسد که به تو میگوید: شما
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:11
+1
saman
saman
 همه ی زندگیمون درد

همه ی زندگیمون غم



جلوی آینه نشستم



وسط فکرای درهم



واسه چی ادامه میدم ؟



نمی دونم یا نمی گم



دیگه هیچ فرقی نداره



بغل ِ تو با جهنم



جلوی آینه نشستم



خوابم و بیدارم انگار



پشت سر کابوس رفتن



روبروم دیواره دیوار



پشت سر حلقه ی آتیش



روبروم یه حلقه ی دار



غم ِ اولین سلام و آخرین خدانگهدار



خسته ام ، یه تیکه سنگم



خالی ام ، یه تیکه چوبم



مثه یه قایق ِ متروک



توی دریای جنوبم



جلوی آینه نشستم



به نبودن مشت می کوبم



دارم از توو پاره می شم



به همه می گم که خوبم!



با تو سرتا پا گناهم



همه چی گندم و سیبه



هوا بدجور سرده انگار



دستای همه توو جیبه



باغمون گل داده اما



هر درختش یه صلیبه



ماهیه بیرون از آبم



حالم این روزا عجیبه



جلوی آینه نشستم



بی سوالم ، بی جوابم



نه چشام وا میشه از اشک



نه می تونم که بخوابم



مثه گنجشک توی طوفان



مثه فریاد زیر آبم



مثه آشفته ی موهات



مثه چشم تو خرابم



داشتی انگاری می ترکید



درد دنیا توو سرم بود



منو توو هوا رها کرد



هر کسی بال و پرم بود



روزای بدم که رفتن



وقت روز بدترم بود



این شبانه ، این ترانه



گریه های آخرم بود


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 09:00
*elnaz* *
*elnaz* *
باد که می آید خاک نشسته برصندلی بلند می شود می چرخد در اتاق دراز می کشد کنار زن . فکر می کند به روزهایی که لب داشت ...


دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 00:33
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
بیچاره چوب کبریت کوچک ... آتش از سرش شروع شد ولی بر جانش افتاد .... فکرت را مراقب باش ...


دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 18:39
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ