یافتن پست: #فکر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برای بدست آوردن دل‌ او ،... آنطور که هستی‌ باش ،
صداقت مؤثرترین تیری است که به قلب هدف می‌‌نشیند ،

هدفت را با نقشه‌های جوراجور آلوده مکن‌ ،

کوشا باش ،... نه‌ مصر ،
افتاده باش ،... نه‌ ذلیل ،
شوخ باش ،... نه‌ مسخره ،
آزاده باش ،،... نه‌ یاغی ،
مطمئن باش ،... نه‌ ساده ،
صبور باش ،... نه‌ در کمین ،
از خود ،... راضی باش ،.... نه‌ از خود راضی ،
خودت باش ،.... نه‌ آنطور که فکر می‌‌کنی‌ او می‌‌خواهد ،

آنوقت خواهی دید که کلید دلش را در دست خود خواهی داشت
2 دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 17:32
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی خداوند درها را قفل می كند و پنجره ها را می بندد
چه زیباست فکر کنیم طوفانی در راه است
و خداوند نمی خواهد آسیبی به ما برسد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 16:36
+2
roya
roya
در CARLO
هیچ لذتی بالاتراز اینطوری بوس کردن لپ مامان نیست!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 16:32
+5
roya
roya
در CARLO
یک دقیقه بی تو برای من شصت ثانیه میگذره
پ چی فکر کردی؟؟؟؟ فکر کردی خیلی مهمی؟؟؟؟؟ برو بابااا
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 10:58
+5
roya
roya
در CARLO
والا من از هردستی میدم با لگد پس میگیرم.

الکی میگن که از هر دستی بدی با همون دست پس میگیری..

فکر میکنن ما خریم
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 10:22
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی واسه کسی همه کس شدی
اون کس بعد از تو خیلی بی [!]
...
یا برای کسی همه کس نشو

یا اگه شدی
به فکر بی کسی هاش هم باش
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 18:49
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فکر کنم تو جزوه هام الکل وجود داره!
لامصب ۲ صفحه واسه امتحان که میخونم میگیره منو:)))
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 18:03
+1
...::: M.E.H.D.I  :::...
...::: M.E.H.D.I :::...
تحقیقات نشون داده اونایی که موقع ریــدن فکر میکنن موقع فکر کردن مــیرینن :| -_-
آخرین ویرایش توسط mehdi_kh2 در [1392/03/2 - 19:49]
دیدگاه  •   •   •  1392/03/2 - 19:24
+9
-2
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
در CARLO
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!{-55-}{
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/2 - 17:19
+10
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
آه ، ای آرزوهای خام ... ای آرزوهای ناکام !
مادر جان اگر بدانی فردای آنشب چه بر سرم آوردند ؟!
ج
رییس آن خانه نفرین شده بچه ام را از دستم گرفت ... به زور
گرفت....قدرت اینکه از جا تکان بخورم نداشتم .... هر چه فریاد کردم ماما
! ماما ! فریادم در دل سنگش موثر واقع نشد
آخ مادر ...ببین سرنوشت کار انسان را به کجا میکشاند ... که در خانه ای
چنین رسوا ، به زنی که رییس خانه است ، باید " ماما " گفت ... آخ بیچاره
مادرم ....
باری بچه ام را از آغوشم بیرون کشیدند... بردند ...هنگامی که برای آخرین
بار نگاهم به قیافه معصوم طفل بیگناه افتاد ، مثل اینکه با یک نگاه سرگردان
ازمن پرسید : چرا ؟؟؟
دختر م را بردن و بر حسب قوانین حاکم بر اینچنین خانه ها او را در خلوت
محض به خاک سپردند .
چه می دانم شاید این حکمت خدا بود ... شاید خدا فکر کرده بود که
مردنش بهتراز ماندنش است ، دنیایی که سرنوشت دختر زن نجییبی چون
تو را به اینجا می کشاند چه سر نوشتی میتوانست نصیب دختر یک فا حشه
بدبخت کند ؟!
پس از دخترم مرا هم از خانه بیرون کردند ... از کارافتاه بودم ؛ درد فقدان
بچه کمر هستی مرا شکسته بود .
مادر جان ... تصادفی نیست که ش
دیدگاه  •   •   •  1392/03/1 - 17:32
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ