یافتن پست: #فکر

fowkes
fowkes
دیشب تو تختخوابم دراز کشیده بودم و آسمان زیبای پر ستاره رو تماشا میکردم که یهو به فکرم رسید پس این سقف اتاقم کو????????????????
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 01:01
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
در Romantic
دلم برای کودکیم تنگ شده....


دلم برای کودکیم تنگ شده....


برای روزهایی که باور ساده ای داشتم


همه آدم ها را دوست داشتم...


مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم


مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود...


... دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم


از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم


تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود !


دلم برای کودکیم تنگ شده ...


شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 23:11
+4
ronak
ronak
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 22:56
+4
reza
reza
زندگی اجبار است

مرگ انتظار است

جدایی دشوار است

فکر تو تکرار است

اگر رفتم تو یادم کن

اگر مردم تو خاکم کن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 21:56
+3
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
به غضنفر میگن خاطره از کودکی داری ؟ میگه آره : تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه ! تازه یه داداش کوچکتر داشتم اسمش بتمرگ بود !
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 21:26
+9
☺SAEED☻
☺SAEED☻
حرفهایت ؛
بوی دوستت دارم می دهد
اما
فکری برای چشمهایت بکن !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 21:18
+4
ronak
ronak
این شبها
انقدر دستهایم خالیند....
که هرچه از اب رودخانه مینوشند
بازهم محتاجند.....
تنهاچیزی که به فکرم میرسد....
تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــویــــــــــــــــــــی
التماست میکنم....
بیا ودستهای مرا بی نصیب نگذار
انها به وجودت احتیاج دارند.....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 20:53
+3
ronak
ronak
دردم می آید
وقتی که می بینم
روشنفکریتان
برای دختران غریبه است ..... ولي ....
به خواهر و مادر خود که میرسید
قیصر میشوید.......
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 18:06
+2
Behdad
Behdad
و اما خبر مهم
طی پرسه زنی در دانشگاه دیدم سرو صدا میاد از نماز خونه فاز 3 طبقه هم کف!
رفتم دیدم مهندسا با اینکه نمازخونه پسرا پنجره داره و نور داشت به فکر ایجاد پنجره کشویی بودن تا هنگام نماز جماعت نماز خونه پسرا دخترا بهم دید پیدا کنن!
دوا سر این بود این ستون ساختمون مزاحمه و نرفته بودن انور تر بکنن!
گارگره گفت ببرم ستونو؟ {-18-}{-18-} فاز 3 میخاست خراب کنه
مهندس گفت نه اما چیکار کنیم! خلاصه قرار شد همینجوی پنجره نصب کنن خلاصه جاش کردیم!
تو عکس سمت چپ قسمت دخیهای نماز خونه و سمت راست خابگاه پسران!

2روز در هفته میرم! پر سوژه نمیشه کلی نخندیم! {-42-}
آخرین ویرایش توسط BEHDAD در [1390/12/21 - 17:02]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 16:57
+8
☺SAEED☻
☺SAEED☻
قدیما دخترا وختی از خواب بیدار میشدند فقط به این فکر میکردند که من چی بپوشم امروز ، الان به این فکر میکنند که کدوم عکسمو بزارم فیس بوک
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 16:44
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ