یافتن پست: #فکر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند

فکر عود و چای و اسپند و گلاب افتاده اند

این فراخوان محرم مرزها را هم شکست

ارمنی ها هم به فکر مشک وآب افتاده اند

یاحسین


دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 18:50
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی به زندگی تکراری رایج فکر می کنم احساس می کنم

سوار قطاری هستم که همه به اتفاق هم !

در یک مسیر در حال حرکتیم و زمان دقیق رسیدن به ایستگاه بعدی را

هم از قبل می دانیم .

و کسی را که حتی برای یک لحظه بیرون از قطار را تماشا کند متهم به

خروج از چارچوبهای ساخته ذهن خودمان کرده و طرد می کنیم !

ولی آیا انسان برای این تکرار آفریده شده است؟


دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 18:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
معلم تاریخ:حکومت مغولان از کجا تا کجا بود؟
اقا فکر کنم از صفحه 18-25 باشه!!

معلم تاریخ: <img src=(" title=":((" />(

چنگیز خان مغول: --- × ----
دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 18:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی وقتا فکر می کنم که آیا الان واقعا عصر ارتباطاته؟!

ارتباط با کی؟

ارتباط با چی؟

ارتباط برای چی؟

کاش می تونستیم با حفظ همون روشهای قدیمی و از مد افتاده

ارتباطات! ، با تکنولوژیهای ارتباطی امروز همگام بشیم ...

شاید اینجوری شانس این رو به نسل آینده بدیم که معنی دور هم یه

چایی خوردن رو درک کنند ...


دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 18:37
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
هی لعــــــــــنتی…

آن طــــــــور هم که تـــــــــــو فکر می کنی نیـــــــــست…

شـــــــــــاید روزی عاشقت بودم….روزی…!!!

ولی ببین بــــــــــی تو؛

هــــــــــــم زنـــــــ♥ـــــــــده ام….

هم زنـــــــــ♥ـــــــــدگی می کنم…

فقطــــــــ گاهـــــی در این میــــــــان

“یادت”

زهــــــــــــــر می کند به کامم زندگـــــ♥ـــــی را…
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 21:33
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تف به زندگی
تف به نامردی
تف به دلتنگی
تف به جدایی
تف به شانسم
.
تف به فکرای بد
.
.
.
تف برسون تفم تموم شد:
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 19:54
+4
binam
binam
بی خیال تمام هیاهوی اطراف

بر ساحل زندگی قدم می زنم

بی خیال فکر تو

دنیای خود را نقاشی می کنم

بی خیال تمام آنچه باید باشد

نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم

بی خیال همه رفت ها

به داشته های خود دل می بندم

اما

بگذار قدم بزنم...

قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی

این روزها...

غروب عشق برای من

حیات دوباره خورشید

در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!

نسیم دریا بر لبانم می نشیند

با خود می اندیشم

گویا

عشق در همین حوالی ست...

و باز می گویم

شاید

تا غروب عشق

نیمروزی باقی ست...









دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



به سلامتی روزی که...
اسمم بیاد رو لب رفیقام...
پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...
هههههی!!!
کی فکرشو میکرد؟؟؟




دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:20
+4
mahdi yahya
mahdi yahya
میگن اگر کسی که ولت کرده و رفته و بعد از ی مدت برگرده فکر نکنوست داره برا این برگشته که بهتر از تو رو پیدا نکرده
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 20:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داشتم میرفتم خونه دیدم یه پراید تو راهم پارکه. یهو دیدم پشتت نوشته:
دارا که باشی سارا خودش میاد!!!
تو را خیلی فکرم مشغول شد. حرف جالبی بود اما نکته اینجاس حالا اگه سارا باشی دارا چطوری میاد؟
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 20:43
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ