یافتن پست: #فکر

saman
saman

پیر شده ام


پا به پای دردهایی که


قد کشیده اندو


بزرگ شده اند!


میترسم!


میترسم دیگر


دستم به قلم نرود!


فکرش را بکن


تمام میشوم شبی!


یک روز می آیی و میبینی


نه من هستم


نه این کلمات!


آری


دارم خشک میشوم!


پا به پای


گلدانهایی که ...


این روزها میگذرند


اما


من از این روزها نمیگذرم!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:34
+2
saman
saman

کنار پنجره می آیم


نسیم تبسم تو جاریست


قاصدکها آمده اند


در رقص باد و یاد


سبز


سپید


سرخ...


و این آخرین قاصدک


چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!


****


می خوانمت


با هفت زبان


در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای


سرشار از تکلم درخت و آفتاب


سرشار از تنفس آینه و عود


سرشار از بلوغ آسمان


و من هر چه می آیم


به انتهای خطوط دستان تو نمی رسم


می خواهم در بیرنگی گم شوم


****


نمی دانم


شابد به نسیمی که صبح گاه


در سایه روشن حسرت و لبخند


از کنار دستهایت عبور کرد


          می اندیشی


و من به آن بادبادکی فکر می کنم


که در سپیده دم ستاره و اسپند


در نگاه زلال تو تخم گذاشت


و تو نم نم


در تنهایی و ماه


ناپدید شدی


و تنها رد پایت


در امتداد مسیرهای خیس بی پایان


               جا ماند


****


جای تامل نیست


قاصدکها آمده اند


و تو در سرود خلسه و خاکستر


                           ناپیدا شده ای


و من به معراج نیلوفرانه تو می اندیشم


و به انتظار شب بوها


که در بهاری زرد


به شکوفه نشست


****
نمی دانم کدام پرنده


در نبض مدادهایت جاری بود


که هیچ کاغذی


در وسعت حجم آن نگنجید


راستی نگفتی کدام باد


      بادبادکهایت را با خود برد


****
پنجره را می بندم


خانه در موسیقی لبخند تو گم می شود


و آفتابگردان نگاه تو


در آسمان هشتم


ناتمام ادامه دارد


و من


به یاد آن پرنده ای می افتم


که صبح


در متن بلوغ و آفتاب


ناپیدا گم شد


     ناپیدا گم شد.


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:33
+1
saman
saman

اه ای زندگی این منم که هنوز


با همه پوچی از تو لبریزم


نه به فکرم که رشته پاره کنم


نه بر انم که از تو بگریزم


همه ذرات جسم خاکی من


از تو ای شعر گرم در سوزند


اسمان های صاف را مانند


که لبالب ز باده ی روزند


با هزادان جوانه میخواند


بوته ی نسترن سرود ترا


هر نسیمی که میوزد در باغ


میرساند به او درد ترا


من تو را درتو جستجو کردم


نه در ان خواب های رویایی


در دو دست تو سخت کاویدم


پر شدم پر شدم ز زیبایی


پر شدم از ترانه های سیاه


پر شدم از ترانه های سپید


از هزاران شراره های نیاز


از هزاران جرقه های امید


حیف از ان روزها که من با خشم


به تو چون دشمنی نظر کردم


پوچ پنداشتم فریب ترا


ز تو ماندم ترا هدر کردم


عاشقم عاشق ستاره ی صبح


عاشق ابرهای سرگردان


عاشق روزهای بارانی


عاشق هر چه نام توست بر ان



دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:28
+1
saman
saman
خاطرات را باید ...
سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید
خاطرات نه سر دارند ؛ نه ته ! /././
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
میرسند گاهی
وسط  یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
و گاهی حتی وسط یک صحبت ...
سردت می کنند ؛ رگ خوابت را بلدند!
زمینت میزنند ...
خاطرات تمام نمی شوند
تمامت می کنند .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:24
saman
saman
تو را که دارم دنیا مال من است
دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است
صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم
هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم
اگر تو نباشی ...
آری عزیزم ... میمیرم
تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم
لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم
و یک نفس فریاد میزنم عشق من دوستت دارم
نمیدانم باور کرده ای که تنها تو را دارم 
باز هم میگویم عزیزم ، تو آنقدر خوبی که من لیاقت تو را ندارم
درهای قلبم را بر روی همه بسته ام
هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکر میکنم که با توام 
نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام
اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم
میدانم لحظه ای که آن را برایت میخوانم تو با شنیدن این احساس اشک میریزی
پس همین حالا خواهش قلبم را بپذیر و اشک نریز ،
اینها همه حرف دلم بود عزیز
من که گفتم اشک نریز ، پس چرا اینک چشمهایت شده خیس؟
قطره های اشکت بر روی قلبم ریخته
قلبم با تمام وجود طعم شیرین عشق را با تو چشیده
نمیدانی چقدر خاطر تو برایم عزیزه
تا به حال یار وفاداری را مانند تو ندیده
تو را که دارم دنیا مال من است،
دیگر آرزویی ندارم چون همان یک آرزویم که تو بودی به حقیقت پیوسته است!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 16:58
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

شهریاری: فتح‌الله‌زاده باید سیستم مالی باشگاه را تغییر دهد/ استقلال با این وضعیت به جایی نمی‌رسد!






ادامه در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 16:20
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

قربانی: بازیکنان در حد اندازه‌شان ظاهر نشدند/ درست نیست درباره استقلال صحبت کنم





ادامه در دیدگاه


 


 


   

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 16:12
+2
saman
saman
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم
در قلب تو محکومم به حبس ابد…
به یکباره جا خوردم وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد:
هی…. تو… آزادی…
و صدای گام های “غریبه ای”که به سلول من می آمد…!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 15:58
+1
nanaz
nanaz
من اصولن عادم خشنی نیستم ؛ یعنی فکر نکنم باشم !
.
.
.
.

.
.
.
.
فقط نمیدونم چرا وقتی پست میذارم و لایك نمى كنین ، خیلى بی دلیل ، احساس میکنم بهم محل نمیذارین !

بعد دوس دارم بزنمتون ،
بگیرم تک تک موهاتونو از جا بکنم!
بعدشم عاهن مذاب روو دستا و توو چشم و چالتون بریزم !
بعدبا دمپایی عبری خیس بزنم تو دهنتون ,
بعد .........



کلن یه همچین روحیه ی لطیفی دارم من
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 13:45
+9
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سهم من از دنیا نداشتن است …
تنها قدم زدن در پیاده رو ها و فکر کردن به کسی که هیچ وقت نبود !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:20
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ