یافتن پست: #قدم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بارون
من و خیابون
خیالت نمیزاره که بشم آروم
با اون
میزنی آروم قدم
تا اون ندونه عاشق منم
بارون
من و خیابون
خیالت نمیزاره که بشم آروم
با اون
میزنی آروم قدم
تا اون ندونه عاشق من
پرسه های ما زیر نور ماه
من وتو باهم
دست تو دست هم
برقه اون نگات همه خاطرات
رفته باز به باد

دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 21:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یادم باشه تو شروط ضمن عقدم حتماً بیارم که . . .
.
.
.
.
.
.
.
.

” حق کنترل تلویزیون ” با من باید باشه

:(
:|
:))

دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 15:56
+4
mary jun
mary jun
آدم ها ب اندازه ی  "   نا گفته هایشان  "  از هم دور می شوند ن ب اندازه ی  " قدم هایشان  " ...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 16:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﺯ ﻣﺰﺍﯾﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ: ﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﭽﻞ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﺸﻨﻮﯾﻢ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻟﻘﺐ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ ﺍﻭﯾﺰﻭﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﯾﻢ ... ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻋﻘﺪﻩ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺷﯿﻄﻮﻧﯽ ﻭ ﮔﻮﺷﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﺎ ﺧﺮﺳﻤﻮﻥ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﻤﻮ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﻪ ﺧﺮﺳﻪ ﮔﻨﺪﻩ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﯿﺴﮑﺎﻝ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﻣﺚ ﺑﺨﺘﮏ ﺑﻬﺶ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﯿﻢ ﻭﺷﻤﺎﺭﻩ ﺭﻭ ﺗﺎ ۱۰ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﻪ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﻤﯿﻮﻓﺘﯿﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻖ ﺗﻘﺪﻡ ﺑﺎﻣﺎﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺳﺖ ................ ﭘﺮﭼﻢ ﺑﺎﻻﺍﺍﺍ
دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 15:14
+1
mary jun
mary jun
می خواهی قضاوتم کنی؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
درد هایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن
دیدگاه  •   •   •  1393/01/4 - 19:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عریف عشق واقعی..........

عشق یعنی:به خطر انداختن همه چیز.

عشق یعنی:به دست آوردن فرصتی دباره.

عشق یعنی:احساس تعهد بدون احساس به دام افتادن

عشق یعنی:تصمیم گیری با هم.

عشق یعنی:با هم به تساوی رفتار کردن.

عشق یعنی:کسی که تو را باور دارد.

عشق یعنی:کسی که همیشه تو را میخنداند.

عشق یعنی:سهیم شدن در پیروزی وشکست ها.

عشق یعنی :سهیم شدن در بالا وپاین ها.

عشق یعنی:سعی در درک کردن حالات یک دیگر.

عشق یعنی:در عذرخواهی پیش قدم شدن.

عشق یعنی:وقتی که نمیتوانی به کس دیگه ای فکر کنی.

عشق یعنی:جشن گرفتن بدون هیچ مناسبتی.

عشق یعنی:وقتی که تنها گوشه چشمی کافی باشه.

عشق یعنی:صید یک عمر

عشق یعنی:لذت بردن از مناظر.

عشق یعنی:سقوط برای یک دیگر.

عشق یعنی:فراموش کردن زمان وقتی باهم هستید.

عشق یعنی:یک رویا.

عشق یعنی:باهم زیر بارون خیس شدن.

عشق یعنی:اینده خودت رو کنارش ببینی.

عشق یعنی:وقتی لیست خواستگاراتو میندازی دور.

عشق یعنی:وقی از خودت میپرسی اگه هم دیگرو نداشتیم چکار میکردیم؟

عشق یعنی:برات مهم نباشه که تعطیلات کجا میری.مهم این باشه که باکی باشی.

عشق یعنی:وقتی اون افتاب زندگیت.

عشق یعنی:وقتی مریض میشه ازش پرستاری کنی تا حالش خوب بشه.

عشق یعنی:وقتی بهت مگیگه خندیدنت رو دوست داره.

عشق یعنی:داشتن علایق مشترک.

عشق یعنی:چیزی که بعضی وقتا نزدیکتر از اونه که فکر میکنی.

عشق یعنی:بعضی وقتا مجبور بشی تیکه های دل شکسته ات رو برداری وبه راهت ادامه بدی.

عشق یعنی:اشتیاقی اشتین برای باعم بودن.

عشق یعنی:ساختن پل نه دیوار.

عشق یعنی:اولین سالگرد ازدواجتون رئ جشن بگیرین ومنتظر صدوبیست وپنجمیش باشین......
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/4 - 14:56
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

گاهی برو ... گاهی بمان

گاهی بخند ... گاهی گریه كن

گاهی قدم بزن ... گاهی سكوت كن

گاهی اعتمادكن ... گاهی ببخش

گاهی زندگی كن ... گاهی باوركن

گاهی بزرگ باش ... گاهی كوچك باش

گاهی چتر باش ... گاهی باران باش

گاهی همه چیز ... گاهی هیچ چیز

* اما همیشه و همیشه انسان باش *

2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/1 - 18:11
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من محو تماشاتم
تو فکر یکی دیگه
من پای قدمهاتم
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 11:54
+2
mary jun
mary jun
عشق فقط رمانتیک بودن
روشن کردن شمع سر میز شام
ودست در دست همدقدم زدن نیست
در واقع عشق حقیقی یعنی یک عمر
همدلی
تعهد
و
اعتماد
دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 12:14
+5
fereshte
fereshte
تنهایی تنهایی  تنهایی   هیچ چیز به اندازه ی تنهایی غم انگیزنیست ! تنهایی نام بیهوده زندگیست ! وقتی بیداری خسته و غمگینی وقتی میخوابی کابوس میبینی ! سردت میشود انگار برف روی استخوان هایت نشسته باشد   تنهایی جهنمی نا متعارف است جهنمی با آتش سرد میان شعله ها از سرمایخ میزنی !  تنهایی هول آور است  پر از ظلمت و ناشناختگی مثل خانه ای متروک در حاشیه ی جنگل  عبور نسیمی از لابلای علف ها میتواند از ترس دیوانه ات کند .  وقتی تنهایی به همه چیز و همه کس پناه میبری  پخش میشوی در کوچه وخیابان به جاهایی میروی که نباید بروی به آدم هایی سلام میکنی که نباید...    محبوب من  !  بیا دست مرا بگیر و مرا بیرون بکش ! از کافه های دود و نیشخند از گلوی شبها از گل و لای روزها من پراکنده شده ام بیا مرا جمع کن از کوچه وخیابان بیا مرا جمع کن از دیگران ! تنهایی درنگ در سنگ است حرف زدن از یاد آدم میرود  تنهایی درست مثل پیری ست  خمیدن تک درخت است تنهایی تجسم راه های مسدود است بیچارگی روباه است در یک قدمی مرگ و ترن .  محبوب من !  من تنهایم بی تو هیچ کاری نمیتوانم بکنم  دیگر شعر هم نمی توانم بنویسم و این تنهایی تلخ است تلخ مثل نگاه نوازنده ای که با دست های بریده به پیانو مینگرد  . 
3 دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 21:41
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ