یافتن پست: #قشنگی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بفرما تو، تعارف نکن! ...








چه دوستی قشنگی ...







دیدگاه  •   •   •  1393/02/6 - 20:45
+2
fereshte
fereshte
درود ب دوستای خوبم
اعتراف میکنم نتونسم دوریتونو تحمل کنم
باز اومدم{-35-}

7 دیدگاه  •   •   •  1393/02/3 - 22:08
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شما یادتون نمیاد اما یه زمانى مد شده بود کسى میخواس برقصه اگه مث شترمرغ گردنشو چپ و راست میتونست بکنه یعنی عجب رقص قشنگی داره و اصن لامصب کلاسی داشت برا خودش اما میخواستم بگم هنوز اون افراد وجود خارجی دارن یا نسل همشون تو افق منقرض شد!!!؟
اگه کسی هنوز مونده بره خودشو معرفی کنه براش بهتره!!
~_~
دیدگاه  •   •   •  1393/02/1 - 14:50
+4
roya
roya
بعضی ها فکر میکنن با خیلیام
خیلیام فکر میکنن با بعضی هام
قشنگیش اینه که من موندمو تنهاییام...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/29 - 12:22
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
6 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 21:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



لای برگ گل سرخ...
در میانه کوچه سبز خیال شادیت
حس قشنگیست که من می طلبم ......


دیدگاه  •   •   •  1393/01/18 - 22:06
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حس قشنگیه

یكی نگرانت باشه

یكی بترسه از اینكه یه روز از دستت بده

سعی كنه ناراحتت نكنه،

حس قشنگیه...

وقتی ازش جدا میشی اس ام اس بده

عزیز دلم رسید؟

قشنگه: یهو بغلت كنه،

یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم

تو خیابون دستتو محكمتر بگیره

بگه كه حواسم بهت هست

حس قشنگیه ازت حمایت كنه...

آره...

دوست داشتن همیشه زیباست..
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/16 - 19:35
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺑﺮﺍﻡ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻓﻘﯿﺮ
ﭼﺎﻗﯽ ﯾﺎ ﻻﻏﺮ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﯾﺎ ﭘﺴﺮ
ﻗﺸﻨﮕﯽ ﯾﺎ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﭼﻘﺪﺭﻩ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ !
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ...
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻨﯽ....
و منم ﺩﻭﺳﺘـــ ﺩﺍﺭﻡ....!

2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/16 - 17:45
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو دانشگاه بودم ناگهان یه پسره رو دیدم یه تلی زده بود به چه قشنگی!!اصن خیلی تلش قشنگ بود!از تل خودم نازتر بود!مسئولین رسیدگی کنین دیگه!تل هارو زنونه مردونه کنید که من دیگه با تل یه پسر حس رقابتم گل نکنه!:‏|‏
.
دیدگاه  •   •   •  1393/01/14 - 13:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟


دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده.... آخه می دونین...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای ت[!] میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای......

دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 15:27
+1
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ