یافتن پست: #لعنت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچ وقت انسانی را تا مقام خدایی ارتقاء ندهید …
لعنتی می رود از آن بالا عذاب نازل می کند بدتر از “عذاب الهی” !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 20:46
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من
!
مال تنهایی هایم هستم

بی تعارف

لعنتی

تو سهم کیستی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/16 - 20:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗـــــﻬﺮﻱ ..
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ!
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ..
ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ .
ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺍﻭﻭﻧﻪ ..
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺍﻭﻥ ﻧﻴﺴﺖ ..
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﻴﺸﻲ !!
ﻭﻟﻲ ﻏﺮﻭﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﻭ ﺣﺮﻓﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﺭﻭﺯ
ﺁﺧﺮ ..
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻴﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ..
ﻣﻨﺘــــــــﻈﺮﻱ ﺍﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﺖ !!
ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ .. ﺗﻮﺍﻡ ﻧﻤﻴﺮﻱ ...
ﮔــــــﺎﻫﯽ ......
ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ تو ﺍﻭﺟـــﺶ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺗـــــــﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﻪ ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 21:54
+6
ar8qf4min
ar8qf4min
تو می روی و باز نمیگردی،
اما چیزی که میماند..
یک بوسه!
یک بغض لعنتی!
یک آه!
و یک سوال بی جواب:
هنوز گاهی دلت برای لبهام تنگ می شود؟؟
چه مهربان بودی وقتی دروغ می گفتی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/13 - 11:33
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هنوز صدای قدم هایت را پشت سرم می شنوم
که همچون غریبه ای مرا بی تفاوت دنبال می کنی
ومن این چنین پیش خود می پندارم که هنوز …
با گام هایت مسیرمرا دنبال می کنی ولی افسوس …
[!] دوراهی ها ، لعنت بر هرچه بیراهه است
آری به اولین دوراهی که رسیدیم دیگر صدای قدم هایت نیامد
تو رفته بودی همه گفتند که تو عابری بیش نبودی …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 19:57
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/12 - 14:35
+2
AmiR
AmiR
کاش میشدش برمیگشتم به دوسال پیش
الان رفتش تو شیش ما رفتنش
تنها تر از همیشه شدم
هی میشنم پای مشروب و قلیون تا شاید فراموشش کنم
ولی نمیشه لعنتیو فراموشش کنم
حتی با یکی دوست شدم که خیلی از اون سر تره ولی
همش اون میادش تو فکرم
انگار که شده باشه تیکه ای از وجودم

هنوز تو اخرین سری که باهاش حرف زدم حرفای که گفت و تن صداش یادم نمیره
بدتر عذابم میدن
عذاب عذاب عذاب
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 23:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روی صحبتم با شماست آقا پسر!
چرا فکر می کنی چون پسری باید همیشه ناز بخری؟ همیشه باید منت کشی کنی؟!
عزیز من! یاد بگیر که دنیا دست توئه!
یاد بگیر که به خاطر یه دختر اون غرور لعنتیت رو زیر پا نذاری!
عاشق کی داری میشی؟! عاشق یکی که هنوز نمیدونه واسه چی تورو دوست داره؟
بخاطر مرد بودنت؟ یا بخاطر برطرف کردن نیازهای خودش؟!
به خاطر این که از مرد؛ نامرد مارک دار میسازه؟
کجا نوشته که باید ظاهرت رو به خاطر حرف یک دختر عوض کنی؟
اونم بر طبق میل اون!
خودت باش!! مرد باش، و افتخار کن که مردی
همین!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 12:17
+3
sara
sara
باران...
نبار...نبار لعنتی...
امشب با دیگری بیرون است...
سرما میخورد!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 22:55
+16
.:SaRa:.
.:SaRa:.
مامانم توی حال خوابیده بود منم تلویزیونو خاموش کردم سعی کردم سر و صدا نکنم ، رفتم توی آشپزخونه نشستم مثل کوزت واسه دل خودم داشتم سبزی پاک می کردم که یهو زنگ آیفونو زدن !
دیدم مامانم به تاخت پرید گوشی آیفونو ورداشت گفت کیه ؟ یارو گفت : لباس کهنه کفش کهنه دارین ؟ مامانم هرچی از دهنش درومد به یارو گفت بعدم کلی فحش بار من کرد که چرا خونه اینقدر ساکته آدم از خواب می پره هول میکنه ؟
ینی خدا آمریکارو لعنت کنه با این تحریماش …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 17:35
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ