fereshte
اگر او برای تو ساخته شده ... من برای تو ویران شدم لعنتی
fereshte
آینده ای خواهم ساخت که "گذشته ام " جلویش زانو بزند...! قرار نیست من هم دل کسی را بسوزانم...! برعکس کسی را که وارد زنگیم میشود آنقدر خوشبخت میکنم که هر روزی که جای او نیستی به خودت "لعنت" بفرستی
fereshte
لعنت به همه ی نامردای دنیا
fereshte
گفتم تو همونی که قراره غشق رو بااون تجربه کنم ؟! چه خوشبختی کوتاهی بود از تو فقط هوس نصیبم شد احساسمو به گند کشیدی همه ی راها اشتباهی بودن!!!! تا به اینجا رسیدم . لعنت به تو
mary jun
ب آقای شهردار بگویید این قدر عوض نکنند رنگ و روی این شهر لعنتی را....
این پیاده رو ها....
میدان ها...
رنگ و روی دیوار ها....
"خاطراتم "دارند از بین می روند !
fereshte
آمدی چه زیبا... گفتم دوستت دارم ... چه صادقانه پذیرفتی...چه غریبانه... آغوشم برایت باز شد...چه ابلهانه...باتو خوش بودم چه کودکانه... همه چیزم شدی چه زود....به خاطر یک کلمه مراترک کردی... چه نا جوانمردانه...نیازمندت شدم چه حقیرانه... واژه ی قریب خدانگهدار به میان آمد چه بی رحمانه... و من سوختم و من سوختم و من........ و لعنت به من..........................