یافتن پست: #ماشین

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

وقتی سواره ماشینیم عابر های پیاده خیلی بی فرهنگ به نظر میرسن  اما همین که پیاده هستیم ماشین ها خیلی بی شعورن  جریان چیه


آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/05/1 - 18:54]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 18:45
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو آمریکا اگر تو جاده و بین راه ماشینت خراب بشه
یا گیر یه قاتل شکنجه گر میوفتى :(
یا یه دختر جذاب و اتفاقن مجرد بهت کمک میکنه :)
حد وسطم نداره !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 14:48
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرا فقط 3 ثانیه طول میكشه تا عاشق بشن ...!!
.
.
.
.
... ... ... .
ثانیه اول : نیگاش كن ... عجب دافیه لامصب...!
ثانیه دوم: صداشم كه بامزه است بیشرف
ثانیه سوم : من عاشقش شدم :|
****
حالا جالبتر از پسرا دخترا هستن كه 1 ثانیه طول میكشه تا عاشق بشن ...!
.
.
.
.
.
اوووووووف ماشینو....
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 14:45
+5
saman
saman
در CARLO
یه همایشی برای زنها به اسم چگونه با همسر خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود
توی این همایش از خانومها سوال شد : چه کسانی عاشق همسرانشون هستند ؟
همه ی زنها دستاشون رو بالا بردن
سوال بعدی این بود که : آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟
بعضی ها گفتن امروز ... بعضی ها گفتن دیروز... بعضی ها هم گفتند یادشون نمییاد
بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم
همه اینکار رو کردند
ازشون دوباره درخواست کردند گوشیشون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون
اومد بود رو بلند بخونن
خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم:

شما؟ -
اوه مادر بچه های من ، مریض شدی؟ -
عزیزم منم عاشقتم -
حالا که چی ؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟ -
من منظورت رو متوجه نمی شم؟ -
باز دوباره چه دست گلی به آب دادی ؟ این سری دیگه نمی بخشمت -
؟؟!! -
خوب برو سر اصل مطلب ، چقدر پول لازم داری؟ -
من دارم خواب می بینم ؟ -
اگه نگی این اس ام اس رو واقعا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم -
ازت خواستم دیگه تو مشروب خوردن زیاده روی نکنی -
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 17:03
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
150 تا اکانت تو لیست دوستامه

اما فقط 65 تا لایک دارم !

اون 85 تای دیگه چیکار میکنن واقعا ؟

خب لایک کنین دیگههههههههههه

{-44-}
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 16:43
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
ماشین یه بنده خدا رو تو روز روشن جلو چشماش میدزدن ، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آی دزد ! بگیرینش !
یهو بنده خدا داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نکنید هیچ غلطی نمیتونه بکنه ! رفیقاش وامیستن میپرسن : چرا ؟
میگه : من شمارشو برداشتم !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 14:47
+2
saman
saman
در CARLO
این داستان برای یکی از دوستام یونی خودمون پیش اومد

پرچم قیامدشت بالا



بعدک لاس به دختره گفتم جزوتو بده کپی کنم

کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟؟!؟!

من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه 2 نفر هستش !!!!

یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم

تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و .... دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن ...

تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین

وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن

منم یهو زدم زیر خنده دختره هم 2-3 تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش :|

منم کف زمین گاز میزدم :)))
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:50
+3
saman
saman
در CARLO

 سر سفره بودیم که صدای یه کامیون اومد ، یهو دیدیم مامانم زد زیر گریه و با هق هق گفت : شماها هیچوقت منو حمایت نکردین ، من میخواستم پایه یک بگیرم … آخه مادر من شما یازده سال طول کشید تا پایه ۲ گرفتی ؛ من توی ماشین آموزشگاه بزرگ شدم ! والااااا

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/31 - 12:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:33
+4
مهسا
مهسا


دست های کوچکش

به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " " می خری؟
و حاجی تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " " می کند.... {-15-}


دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 23:27
+4
saman
saman
در CARLO
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت.
راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت
بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود!
یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود
و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند
او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه
اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد
. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می توان
د به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست
و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 16:53
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ