یافتن پست: #ماشین

عسل ایرانی
عسل ایرانی
این قضیه میگن واقعیت داره و توی مشهد اتفاق افتاده

مسافرکشه بدون مسافر داشته میرفته یهو کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی میبینه کنار میزنه سوارش میکنه و مسافر صندلی جلو میشینه یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه :آقا منو میشناسی ؟راننده میگه : نه یهو راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی؟راننده میگه : نه. شما ؟مسافر مرد میگه : من عزرائیلم راننده میگه : برو بابا اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانومه از عقب به راننده میگه :ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟ راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه. بعد زنه و مرده با هم ماشینو میدزدن
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 20:35
+12
ebrahim
ebrahim
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه…
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم…آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین حمل جنازه بودم" !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 19:10
+3
mah3a
mah3a
مریض اومده اورژانس میپرسم با چی تصادف کردی ؟ گریان جواب داد: "سوار موتور بودم نمی دونم ماشین پلیس از کجا اومد زد بهم تا دید حالم بده فرار کرد رفت !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 19:04
+4
mah3a
mah3a
تا حالا دقت کردین؟یکی از دردناکترین لحظه های زندگی این بود که:
وقتی داری امتحان میدی بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن:))
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 19:00
+4
ebrahim
ebrahim
جلوی دانشگاه با دوستم به یه پرادو تکیه داده بودیم ، یه دختر اومد گفت میشه منم به ماشینتون تکیه بدم ؟
گفتم نه الآن میخوایم بریم
بعد دختره با ریموت در پرادو رو باز کرد سوار شد رفت .....
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 18:48
+9
حمید
حمید
زنه شوهرشو میبره دکتر.. . . . . ... ... دکتر به زنه میگه: خانم، نباید هیچ استرسی به شوهرتون وارد بشه باید خوب غذا بخوره، هرچی که میخواد براش فراهم بشه و برای 1 سال هیچ بحث و دعوایی سر هیچ موضوعی حتی سر طلا و سکه و ماشین و خونه هم نباید با هم داشته باشن. تو راه برگشت مرده میپرسه: خانم دکتر چی گفت؟ زنه میگه : هیچی، گفت تو هیچ شانسی برای زنده موندن نداری
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:28
+4
سحر
سحر
خداحافظی به سبک ایرانی:

بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن میگن خوب آقا زحمت دادیم خداحافظ
دو قدم جلو تر آقا خداحافظ
جلو در آقا خداحافظ
داخل حیاط با صدای بلند آقا تشریف بیارین منزل ما خداحافظ
... جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)آقا بریم دیر وقته خداحافظ
جلو در ماشین خداحافظ
داخل ماشین خداحافظ
ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ
.
... .
فردا صبح شمسی جون زنگ میزنه به اشرف جون میگه
اوا خدا مرگم دیشب نفهمیدم از اعظم جون خداحافظی کردم؟از طرف من ازش خداحافظی کن....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:42
+6
☺SAEED☻
☺SAEED☻
خداحافظی به سبک ایرانی:

بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن میگن خوب آقا زحمت دادیم خداحافظ
دو قدم جلو تر آقا خداحافظ
جلو در آقا خداحافظ
... داخل حیاط با صدای بلند آقا تشریف بیارین منزل ما خداحافظ
... جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)آقا بریم دیر وقته خداحافظ
جلو در ماشین خداحافظ
داخل ماشین خداحافظ
ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ
.
... .
فردا صبح شمسی جون زنگ میزنه به اشرف جون میگه
اوا خدا مرگم بده دیشب نفهمیدم از اعظم جون خداحافظی کردم؟ از طرف من ازش خداحافظی کن
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 18:49
+10
parham
parham
حیف نون داشته از خیابون رد می شده یک دفعه ماشین می زنه بهش تیکه پارش می کنه…
این قرار بود جوک باشه، اما چه کنیم حادثه هیچ وقت خبر نمی کنه!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:57
+2
parham
parham
روش های رفتن به خارج
1- با ماشین
2- با اتوبوس
3- با هواپیما
4- با قاچاق
5- با فتوشاپ!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:14
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ