یافتن پست: #مامان

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم می ذاره “همون جا”؛ کلا همه چی و هر چی که می پرسی جوابش همون جاست!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 21:13
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تلویزیون داشت میگفت کودک لطیف است،
با آن به درستی برخورد کنید!
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم:
مامااااان من لطیفمااااااا
مامانم :عزیزم تو دیگه از لطافت در اومدی کثاااافط شدی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:25
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پدر :مامانت مریضه بچه پاشو خونرو تمیز کن.
پسر :من سره کامپیوترم حالشو ندارم خونه رو تمیز کنم.
پدر :پس بذار محتویات کامپیوترتو چک کنم.
پسر :دقیقا کجا رو باید تمیز کنم؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 02:13
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامانم سوزن و گذاشته رو دسته مبل افتاده گم شده همه بسیج شدیم دنبالش می گردیم..
اومده صحنه رو بازسازی میکنه یه سوزن دیگه میزاره میندازه ببینه کجا می افته..
هیچی دیگه الان همه داریم دنبال دو تا سوزن می گردیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آروم و آهسته " دختـــ♥ـــرمون " رو بغل می کنم و در گوشی با هم حرف بزنیم و پچ پچ کنیم

بعد از چند دقیقه میزارمش زمین و میفرستمش پیش " تــــــ♥ـــــو " که بهت بگه :

مامان جونـــ♥ـــی ، بغلم میکنی ؟!!! !♥♥♥

وقتی بغلش کردی آروم دست بندازه دور گردنت و بوست کنه ، بعد آروم و در گوشی بهت بگه :

بابا جونی گفت که بهت بگم ، آشتی نیستیما ، ولی امشب سه نفری شام بریم بیرون

تازه یه چیز دیگه هم هست که گفت نباید بهت بگم :
گفت امشب سالگرد ازدواجتونه و میخاد " سورپرایزت " کنه

طاها علوی 2 شهریور 92
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:17
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سه تا بهترین خوابیدن های دنیا:
1. خوابیدن رو پای مامان وقتی کلی خسته ای
2. خوابیدن رو شونه ی عشقت Aوقتی کلی تنهایی
3. خوابیدن با چشمای باز وقتی استاد داره درس میده
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 17:58
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مامان و بابام نشسته بودن داشتن چایی میخوردن
بهشون گفتم:

خوب حال میکنیدا دختر به این شاخ شمشادی دارید.

چند لحظه سکوت کردن و بهم خیره شدن!

بابام یه آهی کشید و با افسوس به مامانم گفت :چاییتو بخور...

:|
6 دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 17:27
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


تو خونه ما هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه دیر که میشه لامصب بابام با شاتگان، مامانم با اره برقی انتظارمو میکشن !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:42
+3
zahra
zahra

این بود دنیایی که واسه دیدنش به شکم مامان لگد میزدیم ؟


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:27
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سرم خورد به آینه مامان گفت ای بااااباااا حواست کجاست اگه آینه میشکست چی....
من :۰
احساس میکنم منو از تو دبه ماست پیدا کردن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 14:36
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ