♥ نگار ♥
دوﺳﺘﺎن ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ دﻋﻮت ﮐﻨﻢ وﻟﯽ اﻻن اﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﻣﯿﺰارم ﮐﻪ ﻫﻤﺘﻮن ﺑﺪوﻧﯿﺪ,
ﻣﻦ ﻧﺎﻣﺰد ﮐﺮدم 5خرداد ﻣﺮاﺳﻢ ﻧﺎﻣﺰدﯾﻤﻪ از ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ از ﻫﻤﺘﻮن دﻋﻮت ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿارید.
ادرس: تهران- سعادت آباد- بین میدان کاج و قیصر امینپور- خیابان صرافها- نبش 17غربی باغ تالار سعادت
از ﺳﺎﻋﺖ 19الی23
ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣﯿﺸﻢ ﺑﯿﺎﯾﺪ
.
.
ﻋﺰﯾﺰان ﺧﻮاﻫﺸﺎ ﮔﻞ ، ﮐﺎدو و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻧﯿﺎرﯾﻦ
.
.
...
.
.
.
.
.
.
.
ﻓﻘﻂ دوﺳﺘﺎن , اومدنی ﺳﺮ راه ﯾﻪ ﻧﺎﻣﺰدم واﺳﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺎرﯾﺪ،با تشکر از حضور گرمتون،عمم هم مریضه,واسش دعا کنید!
*elnaz* *
نگاه کُن که غم درون دیدهام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کُن
تمام هستیام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبَرد
مرا به دام میکِشد
نگاه کُن
تمام آسمانِ من
پُر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پُر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام
نگاه کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخرنگ ساده دل
ستارهچین برکههای شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفههای آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کُن که من کجا رسیدهام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسهات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکُن
مرا از این ستارهها جدا مکُن
نگاه کُن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لایلای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
به روی گاهوارههای شعر من
نگاه کُن
تو میدمی و آفتاب میشود
♥ نگار ♥
میره یخ بخره می بینه پول همراهش نیست واسه اینکه ضایع نشه
یه دستی روی یخ ها می کشه میگه : از این سردتر ندارین؟!! ـ
♥ نگار ♥
مرا چه باک ز باران
که گیسوان تو چتری گشوده اند
مرا چه باک ز مرگ
که بوسه های تو پیغام های قیامند
بدرودهای تو
تکرارهای سلامند
♥ نگار ♥
اونی که الان دستش تو دستای توئه همون نامردیه که سه دقیقه پیش دستش تو دماغ و بعد در دهانش بود! ))))
حالت به هم خورد؟ هان فک کردی میگم دستش تو دست من بود! من عمرا به همچین دستی دست نمیزنم! مال خودت!