mohammadreza
می نویسم به تو ای همپای دیرین به تو ای رویای شیرین
تویی که با وارد شدن به قلبم احساسم را دگرگون کردی
تویی که تمام زندگی ام را با یاد تو می گذرانم
تویی که فکر نبودنت روزهایم را به شب و شب هایم را به روز می رساند
تویی که با رفتنت مرا دیوانه کردی و یار همیشگی من بعد از تو خاطراتت بود و بس
آخر چه بگویم دگر، اشک هایم مرهم این دل زخم خورده اند و امید به روزهای در پیش ، تنها دلخوشی ام .
محمدرضا مردانی – پاییز92
hosein
میگویی دوس دارم زیر باران قدم بزنم...
اما وقتی باران میبارد چتر بدست میگیری...
میگویی آفتاب را دوست دارم...
اما زیر نور آفتاب به دنبال سایه میگردی...
حالا دریاب وحشت مرا وقتی میگویی دوستت دارم.....