یافتن پست: #مرد

همانقدر که باید قربان صدقه ی رویِ ماه بی آرایش زن رفت ؛
باید فدای خستگی های مرد هم شد .


همانقدر که باید بی حوصلگی های زن را طاقت آورد؛


کلافگی های مرد را هم باید فهمید ...


 

1 دیدگاه  •   •   •  1393/08/27 - 18:55
+5
bestdata
bestdata
گاهی مردم هیچ توجهی به کارهایی که برایشان انجام میدهیم نمیکنند
تا زمانی که از انجام آن کارها دست بکشیم
دیدگاه  •   •   •  1393/08/23 - 02:19
+7
محمد
محمد
..ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!

...ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!

..ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!

...ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ !!

...ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ !!

...ﮔﺎﻫـــــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !!

...ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــــــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!

...ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳــــــﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕــــــــﻮﯾﻢ :ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــــــــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ " ﺁﻣﻮﺧــــــــﺘﻪ ﺍﻡ !!

..."ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!

...ﺷﺎﯾﺪﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ !!

...ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ

..ﻣـــــــــــــﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!

...ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ...
دیدگاه  •   •   •  1393/08/10 - 11:55
+9
فریــآכ بــــی صــכآ
فریــآכ بــــی صــכآ
از ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : چه کسی ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ؟

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ خندید و ﮔﻔﺖ: "ﻋﺸﻘﻢ" ﺭﺍ...
ﮔﻔﺘﻨﺪ : "ﻋﺸﻘﺖ" ﮐﯿﺴﺖ ؟؟ ﮔﻔﺖ : "ﻋﺸﻘﯽ" ﻧﺪﺍﺭﻡ !!

ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ "ﻋﺸﻘﺖ" ﺣﺎﺿﺮﯼ ﭼﻪ کارها ﮐﻨﯽ....؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ...، خیانت نمیکنم...
دور نمیزنم.... وعده سر خرمن نمیدهم...دروغ نمیگویم..خیانت نمیکنم....

و ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ، ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ، ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻤﺶ...
ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ..
برایش فداکاری خواهم کرد..ناراحت و نگرانش نمیکنم...غمخوارش میشوم...

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ولی ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...، ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..، اﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ..اگر ترکت کرد ﭼﻪ...؟

اشک بر چشمانش حلقه زد و ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ "ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ" ﻧﻤﯿﺸﺪم..
1 دیدگاه  •   •   •  1393/08/8 - 12:07
+9

دختر بچه ای که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود ، روی ساحل نوشت ، دریا دزد است


مردی که از دریا ماهی گرفته بود، روی ساحل نوشت


 دریا سخاوتمندترین سفره ی هستی است



حقیقتی وجود ندارد، هر چه هست فقط تفسیر است

1 دیدگاه  •   •   •  1393/08/7 - 19:57
+6
2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/6 - 19:19
+6
sami
sami

مردها هم قلب دارند فقط صدایشان،


یواش تر از صدای قلب یک زن است!


مردها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!


اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگی قاب میکنند!


مرد که باشی...دوست داری؛


از نگاه یک زن مرد باشی؛


نه به خاطر زور بازوها!!

دیدگاه  •   •   •  1393/08/5 - 13:17
+5
sami
sami


پرم از ناگفته هايي که نميتوانم به زبان بياورم

ناگفته هايي که گفتنش هم سودي برايم ندارد


در دلم تلنبار مي کنم اين ناگفته ها را


تا روزي ساعتي لحظه اي


که دلم لبريز مي شود از ناگفته ها


همان ناگفته هايي که گفتنش برايم سودي نداشت


همان ناگفته ها شدن بلاي جانم و آرامش زندگيم


خودم رو از اين ناگفته ها خالي ميکنم با دادي ء فريادي


و بعد از آن با گريه اي بلند


ولي همه ميگويند مرد که گريه نميکند


مرد که ناله نميکند


مگر مرد آدم نيست


مگر مرد قلب ندارد


این است درد مردان سرزمین من



دیدگاه  •   •   •  1393/08/5 - 13:16
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگن تو بهشت پدر مادرا به بچه های مردم میگن :

خاك تو سرت از بچه من یاد بگیر!

وٓ مِنَ اَللهْ توفیق ^_^
2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/4 - 12:09
+6
sami
sami
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 11:08
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ