زیر گلوم،یه قبرستون از ناله های مرده ست

دقیقا...! همین چند سانت پایین تر از زبون درازم

راه طولانی بود...

ناله هام،بی طاقت...

زن بودن خوب‌ـست، اما


کاش گاهى مــرد بودم!


میشد تنهایى ام را به خیابان بیاورم!


سیگارى دود کنم!


و نگران نگاههاى مردم نباشم!


کاش گاهى مــرد بودم!


میشد شادى ام را به کوچه ها ببرم …


با صداى بلند بخندم …


و هیچ ماشینى براى سوار کردنم ترمز نکند …

عابری در پیچ جاده، مه زده، طوفان زده
می روی نیلوفرانه ریشه در امواج موج
مانده ام با خاطراتت چنگ بر گلدان زده
می روی افتان و خیزان لنگ لنگان، پاکشان
هرچه دوراز طعنه های مردمی عصیان زده
می روی پشت و پناهت کاسه کاسه آب چشم
زودتر ای آسمانی شهر را امان زده
مانده ام در قاب خالی پشت خیس پنچره
سایه ای در پیچ جاده، غم زده، بهتان زده

کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟

دختر ۱۴ ساله تو فیسبوک نوشته: “از همه مردا متنفرم”
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
فک کنم دوست پسرش پفک شو خورده… آخی !!!

به بعضــــيا بايد گفت: دم از مردونـــــگي نزن... سنگيـــــنـ ه سُرفت ميگيــره.....!

بـاید ،مـردانگـی ببــارد از ســر ُ روی ِ کــارهایــَـت ،
سینــه ســپـر کنی
وقت ِ بی حوصلگـی ـهـایـَم

و مـن
زنانگـی اَم را مــُشت کــنم
بکـوبـَــم بر هیبــَت ِ مردانگــی اَت .!

خستــه که شدم ،از بـه جایــی نرسیدنــَم
آغـ.و.ش بــاز کنــی بــرایــَم
و من جشن بگــیرم
عاشقـانه های جنجــالی ِدو نفــره مان را....!