☺SAEED☻
چارلی چاپین میگوید دخترکم هیچگاه هم اغوشی هایت را با عشق مقایسه نکن هیچ مردی در رخت خواب نا مهربان نیست!
saeed
خدایا…
کودکان گلفروش را می بینی؟
مردان خانه به دوش …
دخترکان تن فروش...
مادران سیاه پوش...
کاسبان دین فروش...
محرابهای فرش پوش...
پدران کلیه فروش...
زبانهای عشق فروش...
انسانهای آدم فروش...
همه رامیبینی ؟
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم
دیگرزمینت بوی زندگی نمیدهد!!
parham
زن و مرد جوانی به مناسبت اتمام ساخت خانه جدیدشان دوستانشان را دعوت کرده بودند. بعد از این که تمام خانه را به دوستانشان نشان دادند یکی از دوستانشان پرسید: خانه خیلی قشنگیست مبارکتان باشد ولی چرا تمام اتاقها را گرد درست کردهاید؟
مرد جوان جواب داد: راستش را بخواهید قبل از این که خانهمان را بسازیم مادر زنم به من گفت: مادر جان تو را به خدا، فکر یک گوشه از خانه را برای من هم بکنید.
sasan pool
من در اتاقی 20 چند متری زندگی میکنم.در این اتاق پنجره ای دارد رو به زندگی گاهی از پنجره بیرون نگاه می کنم.
پسری در حال دویدن است و به دور دست ها نگاه می کند.در این اتاق آیینده مرده است.دختری دست پسری را گرفته و مشغول راه رفتن هستن.در این اتاق عشق مرده هست.مغازه داری به فکر فروش بیشتر بر اجناس خود چوب حراج زده هست.در این اتاق بر زندگی چوب حراج زده اند.دو همکلاسی با هم می خندن.در این اتاق رفاقت مرده است.کارگری مشغول ساخت سر پناه برای مردم است.در این اتاق کار و تلاش مرده هست.مردی در حال خواندن روز نامه هست.در این اتاق خبری نیست جز تنهایی من.برروی شیشه به انعکاس چهر خود نگاه میکنم فقط تنهایی را میبینم.در این اتاق همه شب شب یلدا ست.روزهایش مثل یک پلک زدن می گذرد.در این اتاق من هستم و تنهایی های من.چند سالی من و تنهایی دو دوست خوب با هم شدیم.شبهای این اتاق تماشایی است جای خیلی ها در این شبها خالی است .من و تنهایی با هم شب را صبح میکنیم.
به راستی این اتاق قبر من است.