نميدونم چم شده
نميدونم چه مرگمه
بابا آخه چي كار كردم...چي كار كردم؟؟؟
چي كار كردم كه بايد مستحق اين مجازات باشم؟
چي كار كردم كه اين حكم واسم بريدي؟؟
چي كار كردم كه مستحق اين كارم؟؟؟
خدايااااااااااااااااااااااااااااااااا
چي كار كردم...
بسمه ديگه.
مگه نميگن به هر كس بر اساس توانش حكم ميفرستي؟؟؟
بابا تموم شدم...ديگه ندارم.
ديگه توان ندارم..
ديكه اين توان لعنتيو ندارم...
تمومش كردي...
بسه...
بسمه ديگه.
اين قد اذيتم نكن...
تموم كن اين حكمتو...
بابا باختم...
يه كسيم اين جاست...
يه نگاهم اين ورت كن.
همين پايين...اينجا...
كمكم كن...ديگه بريدم...
باور كن كه ديگه بريدم...
بابا مگه نميگن يه قدم تو بيا خدا ده قدم بياد؟
نخواستيم...
يه قدم تو بيا من بدبخت ده قدم بيام...
بيا تا حداقل بفهمم فراموشم نكردي آخه...
بسمه...ديگه بسمه...
يه نگاهم اين ورت بكن...
همينجا.
@eli20
امــا نسل " انســانيت " در حال انقــراض است
بكـــــوش آنگونه زندگي كني
كه اي كاش
اگر ميدانستيد يك محكوم به مرگ
***
بنده كه نباشي؛
متكبر مي شوي؛
حتي در سجده هاي طولاني ...
****
سلام مرا به وجدانت برسان و اگر بيدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده مي خوابد . . . ؟
****
گوسفندان را چوپانشان دارد مي درد، به نام تو
آرام بخواب
گرگ براي خودش شرافتي دارد
****
نسلي هستيم كه هرگز در آينده
نخواهيم گفت:
كجايي جواني كه يادش بخير
هيچ ياد خيري نداريم...
****
بياييــد تا هستيم يكديـــگر را لمس كنيم
سفره پراست امشب از شامی خیالی.
معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیم
خواب غذا می دیدیم از خواب می پ[!]م.
دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بود
سارا ولی هنوزم شبها گرسنه خواب بود
با اشک مینویسم ،بابا نان ندارد
شاید که معجزه شد از اسمان ببارد
دیوارها شعار، [!] فقر دادن
صندوقهای خیریه در حد یک نمادن
محکوم به فقر بودیم ، محکوم به فرق و تبعیض
دلخوش به وعدهایی ،از چیزهای ناچیز
از فقر مینویسم، با این که نیست حالی
این قصه ای حقیقیست ،از دارایی خیالی
من پذیرفتم که عشق افسانه نیست
این دل درداشنا دیوانه نیست
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم اغوشت کنم
میروم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم ازاد باش
گرچه تو تنهاتر از ما میروی
ارزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
میرسد روزی که بی من
لحظه ها را سر کنی
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی...