یافتن پست: #منتظر

aB'Bas S
aB'Bas S
سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 12:24
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
... ... دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
...
*
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟
*
چرا به من کسی چیزی نگفته بود
و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا !
رفته توالت الان میآد!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:52
+8
ronak
ronak
در Romantic
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم امشب دوباره تو را گم کرده ام میان آشفته بازار افکار مبهمم توی کوچه های بی عبور پاییزی دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را منتظر نشسته ام
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 15:57
+2
gha3m
gha3m
الان در چه حالی؟؟؟؟ 1.عاااااااشقم 2.منتظرم تا یکی بیاد قلبش ماله من شه 3.دل شکستم 4.تنهاااااااای تنهاااااام 5.به هرکسی قلبمو دادم تیکه پاره کرد 6.عاااااااشق یکی شدم ولی هنوز بهش نگفتم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:23
-1
ashkan
ashkan
يه وقتائي که توی دستشوئی نشستم و يک نفر اون بیرون به شدت منتظره که بيام بيرون ، الکي طولش ميدم آدم احساس قدرت مي کنه انگار تو اون لحظه زندگي اوني که بيرونه توي دستاته
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 00:16
+1
صنم
صنم
منتظر آن روز هستم مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 20:11
+6
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
وقتی خدا از پشت , دستهایش را روی چشمانم گذاشت, از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 19:19
+6
ronak
ronak
در Romantic
من منتظرت شدم ولی در نزدی / بر زخم دلم گل معطر نزدی / گفتی که اگر شود می آیم اما / مرد این دل و آخرش به او سر نزدی .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 18:57
+4
gha3m
gha3m
تو مغرور بودی.. و من مغرور تر.. گفتم میروم..خداحافظ گفتی برو...بی خداحافظ.. چشمانم خیره ماند..در دل گفتم بگو...بگو ...بگو بمان ... ... ... ......من منتظر یک جمله ی تو هستم اماتو..بی رحمانه رفتی و من مغرورانه غرورم را شکستم و دوباره گفتم گفتم سلام... نمیدانم چرا اما شنیده ام عاشقان در برابر معشوق غروری ندارند شنیده بودم اما..باور نداشتم به باورم رساندی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 09:37
+4
ronak
ronak
ی همیشه قصه ی تو باورم در هر مسیری سبز شو مثل یه گل جاری باش مثل یه رود سودای رهایی!!! آغاز یه تصویر! من منتظر تو در دهکده ی تنهایی اما به گمانم تو فقط در باورم هست ، که می آیی!؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 01:29
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ