ساده بگو مهربانم، هراسی از شکستن نیست من روز اول عهد خود را با دلم بستم حتی اگر داسی شوی بر ساقه ی جانم من تا ابد مست نگاه سبز تو هستم ...
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد،
دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمی گوید که یاری داشت
حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد
سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربان این دیار مهربانی کی سر آمد
شهریاران را چه شد گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
صد هزارن گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
فایرفاکس نصب کن خوب
1392/05/28 - 14:07از کی چی شنیدی
1392/05/28 - 14:07چشم گلم نصب می کنم
1392/05/28 - 14:16فهمیدم از کی شنیدی فقط یکی هست که من را میشناسه راستی رامین هم فکر کنم فهمید آخه اون پلیس خوبیه زود میگیره چی به چیه و کی با کیه
1392/05/28 - 14:18تو از کجا میدونی من پلیس خوبی هستم من که پلیس نیستم من فقط چخد سال پیش پلیس چند تا سایت بودم آره زود می فهمم
1392/05/28 - 14:21