یافتن پست: #میخ

محمد
محمد
هر شب به رختخواب میروم،اما هیچ اطمینانی ندارم که فردا صبح زنده برمیخیزم
با این حال ساعتم را برای فردا کوک میکنم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:55
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



داشتم میرفتم دانشگاه یهو یه ماشین زد به پام.یعنی داغون شدم...حالا پام درد میکرد اومدم خونه .بابام از سر کار اومد مامانم بهش گفت.
بابام:ماندااااااانا؟
من:بله؟حالا لنگون لنگون از اتاق اومدم بیرون.
بابام:چی شده؟
من:پام چیزی نشد بابا....خوب میشه
بابام :نه من به پات کاری ندارم, راننده کی بود؟!!!!
من:*_*
~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~: اینا موجهای محبت تو خونه ماست!
کسی نیاد جلو من میخوام خودمو پرت کنم.....O_o


دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:30
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از تفریحات سالم ما این بود که بعد از اینکه با آهن ربا اشنا شدیم،به زور میخواستیم قطبهای همنام آهن ربا رو به هم بچسبونیم اما نمیشد....

البته من که هنوز قانع نشدم و کماکان به تلاش خودم ادامه میدم

:|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:00
+1
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
همیشه بم می گفتن علف باید به دهن بزی شیرین باشه خودمو کشتم تا شیرین ترین علف برات باشم اصن هواسم نبود تو گاوی کاه میخوری
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 15:52
+7
محمد
محمد
می شود گاهی هم بی خیال بود ...
ولی من میخواهم بی خیال بی خیالی شوم...
می خواهم..

..نه اصلا ولش کن همون بی خیال ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 00:35
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
سلام....
33 دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 21:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از تفریحات سالم پسرااینه که هرروز میان رو پروفایل من و همینطوری ساعت ها به عکسم خیره میشن و هی این شعرو زیر لبشون زمزمه میکنن:
.
.
.
....

..

......

کاشکی میونه عاشقا تاج سرم تو باشی، دلم میخاد ای خوشگله دوست دخترم تو باشی
:))=))

7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 17:29
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم دختره شب جایی مهمون بوده موقع خواب گفته بالش نمیخوام مرسی کلیپسم هس!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 10:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ “ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻢ”
ﺩﻟﻢ ﺗﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ!
ﻭ ﯾﮏ ﻫُﻞِ ﻣﺤﮑﻢ...
کﻪ ﺩﻟﻢ ﻫُﺮّﯼ ﺑﺮﯾﺰﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ..
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻠﻨﺒﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﺍ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 10:08
+2
melika
melika
کامپیوتر رو روشن میکنی؛ صبر میکنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو g

یه سیگار روشن می کنی
میری تو مای پیکچر
یه پک سنگین
دنبال یه فایل قدیمی می گردی
یه پک سنگین دیگه
پیداش می کنی
بازش می کنی
یه پک دیگه
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره

یه پکــ سنگین . .
نه دو تا پکــ سنگیـــن
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
"دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت"

محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه
به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی
کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت
چشاتو می بندی و زیر لب میگی:
.
.
.
عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:30
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ