یافتن پست: #میخ

پست ها کاربران گروه ها موضوعات
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
با یکی از فامیلامون رفته بودیم بیرون میخواستیم از سوپری یه چیزی بگیریم بخوریم
بعد فامیلمون برگشته به فروشنده میگه آقا ببخشید بستنی هات چاکلت دارین؟
من :|
فروشنده :) ))
بستنی دبل چاکلت :( ((
فک و فامیله ما داریم؟ :) )
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 19:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
تو تبلیغ کباب پز میگه “فقط”188هزارتومن
188هزاااار تومن برای شما مبلغ کمیه عایا?
والا
ماکه توسال
کلانفری6سیخ میخوریم ک4تاش توعروسیه
والا بالکنم نداریم ک بریم توش کباب بپزیم
اصن کی پول مرغشومیده!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 19:18
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در کافه تنهایی
از دیگران بپرسید یک شب چند روز طول میکشد؟!

مطمئن باشید آنهایی که به شما میخندند آدمهای تنهایی نیستند !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 19:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در کافه تنهایی
گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است که شب هنگام خواب با یک چشم باز میخوابد !!!

شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است.....!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 18:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در کافه تنهایی
دلم میخواهد مونثی را کنار بگذارم !
مذکر باشم فقط برای یک شب ، همین امشب
سیگاری روشن کنم ، دست در جیب ، بی خیالِ بی خیال
کنار اتوبان را بگیرم و قدمهایم را یکی یکی دود کنم
بی ترسِ نگاه های خریدار مذکرها
مذکر که نه ، نر ها !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 18:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
هر پسر جوونی رو كه تو خیابون با یه گونی برنجی تو دستش دیدید؛ شك نكنید كه میخواد بره قلیون بكشه!! :
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 23:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
مورد داشتیم که میخواسته با شاهزاده سوار بر اسب سفید ازدواج کنه هول شده با اسب سفید شاهزاده ازدواج کرده. :.D:
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
مورد داشتیم با کناری ما کنار نمی اومده، میخواست کنار بکشه ولی الان با کناریمون ریختن رو هم واسه تخریب ما...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﺧﻮﺍﺭﺍ ﺑﮕﻪ :
ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺣﯿﻮﻭﻧﺎﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﮔﻮﺷﺘﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﺪ،
ﭼﺮﺍ ﭘﺲ ﻏﺬﺍﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﺪ؟
ﺧﻮﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﺍﺭﻥ ﻃﻔﻠﯿﺎ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در اعترافای باحال
توی ایستگاه مترو بودم؛یه پسره میخواست به یه دختره شماره
بده،یهــو یه پیرزنه برگشت بهش گفت:
خجالت بکش! این جای خواهرته!
پسره هم گفت:
من نباید شمارۀ خواهرمو داشته باشم؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:10
+1
صفحات: 198 199 200 201 202 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ