♥ نگار ♥
نرید بخونید به من فحش بدیدا ((;
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوتا مردشور بودن
هر جنازهای میاوردن شکمشو وا میکردن غذا هاشو
میخوردن ,
یه روز شکم یکیو واز میکنن توش ماکارونی بود،
مرده شوره به رفیقش میگه من نمیخوام تو بخور,
رفیقش میگه چرا توکه ماکارونی خیلی دوس
داشتی !! ؟
میگه نمیخوام دیگه، رفیقشم همشو میخوره.
بعد که تموم میشه میگه میدونی چرانخوردم ؟
رفیقش میگه چرا؟ میگه چون توش مو بود ,
اونم حالش به هم میخوره همهرو بالامی اره ,
بعد اون یکی شروع میکنه به خوردن ،
رفیقش میگه نخور کثافت مگه نمیگی توش مو بود
چندش , رفیقش میگه : دروغ گفتم !
خواستم ماکارونی گرم بشه بعد بخورم
♥ نگار ♥
مخاطب خاص در منزل بود که داشتیم حرف میزدیم همچین آروم حرف میزد با سمعک هم نمیشد گوش کرد
گفتم بلندتر صحبت کن نمیشنوم
گفت مگه کری
گفتم خوب صدات نمیاد
گفت تویی که منو واسه صدام میخوای نخوای بهتره