جانباز نیستم ، اما زندگیمو باختم
هیچ کوچه ای به اسمم نیست ، ولی زیاد آواره کوچه ها بودم
لباس خاکی نپوشیدم ، اما لباسام زیاد خاکی شده
ترکش نخوردم ، اما زیاد ترکم کردن
چگـونه مـیشود از زندگــی کنــــار کشید؟
چقدر میشود آیا به روی این دیوار
به جای پنجره نقاشی بهار کشید؟
بـــرای دور زدن در مـــدار بــــیپــــایـــان
چقدر باید از این پای خسته کار کشید؟
گلایه از تو ندارم، چرا کــه آن نقاش
مرا پیاده کشید و تو را سوار کشید
حکایت من و تو داستان تکّهیخیست
کـــه در برابر خورشید انتظــــار کشید
چگونه میشود از مردم خمار نگفت
ولی هزار رقــــم دیده خمار کشید؟
اگر بهشت برای من و تو است، چـــرا
پس از هبوط خدا دور آن حصار کشید؟
چرا هرآنچه هوس را اسیر کرد، امّا
برای تکتکشان نقشة فرار کشید؟
خدا نخست ســری زد بـــه جبّــــه ی منصور
سپس به دست خودش جبّه را به دار کشید
خودش به فطرت ابلیس سرکشی آموخت
و بعد نقطه ضعفــــی گرفت و جـــار کشید
غزل، قصیده اگر شد، مقصر آن دستیست
باورت بشود یا نه
روزی میرسد كه دلت برای هیچ كس به اندازه من تنگ نخواهد شد!
برای نگاه كردنم...
اذیت كردنم...
خندیدنم...
و حتی اشک هایم...!
برای تمامی لحظاتی كه در كنارم داشتی!
روزی خواهد رسید
كه در حسرت تكرار دوباره من خواهی بود...
میدانم روزی دیگر نیستم!!
و هیچ كس تكرار من نخواهد شد....