روزی كه می گفتی من با تو می مانم روزی كه دانستی من بی تو میمیرم روزی كه با عشقت بستی به زنجیرم بازنده من بودم این بوده تقدیرم خوش باوری بودم پیش نگاه تو هر دم ز چشمانت خواندم كلامی نو عاشق نبودی تو من عاشقت بودم در قبله گاه عشق بودی تو معبودم آرام و آسوده در خواب خوش بودی یك لحظه من بی تو هرگز نیاسودم من با نفس هایم نام تو را بردم كاش ای هوسبازم با تو نمی ماندم عشق تو چون برگی در دست طوفان بود دل كندن و رفتن پیش تو آسان بود روزی به من گفتی دیگر نمی مانم گفتم كه می میرم گفتی كه می دانم باور نمی كردم هرگز جدایی را آن آمدن با عشق این بی وفایی را....
دیگه نمیشه به پسرا چشم غره بری ! اینقدر که زیر ابرو برداشتن و موهاشونو رنگ کردن میترسم دست مامانشونو بگیرن بیارن جلو درخونمون بگن : مامان این بود بهم چشم غره رفت تو کوچه !
شنیـــدم با دلم قهـــری , ولی یــادت هنوز با مـــاست ... تو این ♥ قـــلـــب ♥ تـــرک خوردم , همیــــشه پرچـــمت بالاست ... غـــرورم زیــر پــاهاته , شـــدم بازیـــچه ی دستـــات ... الان زوده نمیـــفهــــمی چه کاری کرد , با دلــــم حـ ــرفـــ ـــات ...