♥ نگار ♥
شنیدم خیلی داغونی پس گوش کن:
آدم حسابت نمیکنم تا قدر روزایی که میخواستمتو بدونی!
نمیبخشمت تا بفهمی بارها بخشیدمت،
صبر نمیکنم، رهات میکنم و میرم که بدونی اگه موندم رفتنو بلد بودم!
منت میزارم تا قدر خوبیهایی که کردمو بدونی،
بد میشم که فرقشو با خوبیهام بفهمی...
حالا از خودم راضیم حالمم خیلی خوبه.......
♥ نگار ♥
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ :
.
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﺍﺱ ﺑﻬﺖ ﺑﺪﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ !
Send to <<
ﺳﭙﯿﺪﻩ
ﺭﻭﺷﻨﮏ
ﺁﻧﺎﻫﯿﺘﺎ
ﮔﻞ ﻧﺴﺎ
ﺳﮑﯿﻨﻪ
ﺧﺎﻧﻢ ﺷﯿﺮﺯﺍﺩ
ﺗﺰﺭﯾﻘﺎﺗﯽ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﯽ
ﺩﺧﺘﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﻋﻤﻪ ﻣﻠﻮﮎ ﺍﯾﻨﺎ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﺍﺯﺵ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺎﭖ ﻓﺴﻔﺮ ﯼ ﻭ ﺩﺍﻣﻦ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺗﻮ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻧﺎ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺟﻠﻮ ﯾﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺷﻮﻫﺮ ﺵ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ... |:
♥ نگار ♥
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی ؟؟؟
به خودت میگی اصلا واسه چی دوستش دارم ؟؟؟
مگه چیکار کرده که از همه بهتر باشه ؟؟؟
همینطوری که داری با خودت فکر میکنی
یهو یه چیزی یادت میاد !!!
یه چیز خیلی کوچیک ...
مثل یه خاطـــــــره ...
یه حـــــــرف ...
یه لبـــــــخند ...
یه نـــــــگاه ...
همین ... همین کافیه تا به خودت بیای
و مطمئن بشی که نمیتونی فراموشش کنی !!!
که شده زندگیـــــــت ...
نفســـــــت ...
♥ نگار ♥
داستان خنده دار یک گلابی در كامیون گلابی ، یه روز یه كامیون گلابی داشته توی جاده می رفته كه یه دفعه میافته توی یه دستانداز، یكی از گلابیها میافته وسط جاده، بر میگرده به كامیون نگاه میكنه و میگه:
گلابیها، گلابیها!
گلابیها میگن: گلابی، گلابی!
كامیون دورتر می شه،
صداشون ضعیفتر می شه.
گلابی میگه: گلابیها، گلابیها!
گلابیها می گن: گلابی، گلابی!
باز كامیون دورتر میشه، گلابی میگه: گلابیها، گلابیها!
اما صدای گلابی دیگه به گلابیها نمیرسه! گلابیها موبایل راننده رو می گیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی،اما چه فایده كه گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمیداده!
گلابی یه نفر رو پیدا میكنه كه موبایل دولتی داشته، زنگ میزنه به راننده و می گه: گوشی رو بده به گلابیها، وقتی كه گلابیها گوشی رو می گیرن، گلابی میگه: گلابیها، گلابی ها!
گلابی ها می گن: گلابی، گلابی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون شور و اشتیاقت تو حلقم ،
واقعا دوست داری باز هم ادامه داشته باشه ؟!؟!؟!؟!؟
♥ نگار ♥
امروز خواهرزاده ی گودزیلام (كلاس اوله)اومد تو اتاقم گفت:دایی مامانم همش میگه ناخونات بلنده فردا میری مدرسه باید كوتاه كنی،بیا توببین اصلا بلنده؟
منم گفتم آره خاله راس میگه بلنده، مثلا اگه من جای ناظمت بودم فردا نمیذاشتم بری سركلاس...
برگشته میگه:خب خدا خر رو دید بهش شاخ نداد!!!
یعنی خدایی هنوز تو كف این حرفشم...
♥ نگار ♥
به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند نشد...هر چه کردم که کنم ترک تو،سوگند نشد
خسته از بازی تکراریِ ما...رفتم اما به تو سوگند نشد
...
یه مُردم که گاهی نفس می کِشه...رو قلبش یه عکسِ قفس می کِشه
گرم بی شرف باز گره خورده به...دلی که همش پاهاشو پس می کِشه
نگو غیرممکن شده بودنت...نگو جا نذاشتم واسه موندنت
گناهم فقط بی گناهی شده...یه چیزی این وسط اشتباهی شده
حواست به من نیست،حواست کجاست...چقدر خواسته ی من اَزت نابجاست
تو باید بری آسمونی بشی...جهنم که جای چشای تو نیست
اتاقی که من توش قدم می زنم...یه دم خالی از ماجرای تو نیست
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن آخه تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
دیگه اصلا اَزت خوبی نمی خوام...دیگه اصلا شبا نوری نمی خوام
بزرگی کردی تا اینجاش،ممنون...تحمل کردی ما رو جاش ممنون
...
نگاه کن یه پُر ادعا رو...چطور تونستی با چشات شکارش کنی
تو باید بری،من یه دیوونم...یه بیمارو می خوای چیکارش کنی
فقط اومدی دل هوایی کنی...و بعدش هوای جدایی کنی
تمومش کن،آخه بگو تا به کِی...می خوای تو دل من خدایی کنی
نباشم شبا با کی حرف می زنی...غمای کیو از دلش می کَنی
قرار شد بری عاشق کی بشی...داری آرزومو به گند می کِشی
تو که رفتی کار هر روز و شبم هق هق شد...و خدا شاهد دق کردن این عاشق شد
حق من این همه بی کسی و آزار نبود..حق من خیره شدن به عکس دیوار نبود
تو که رفتی ریشه های منو با داس زدن...زنده بودم و به قاب عکس من یاس زدن
با روبان مشکی عکس منو تزیین کردن...یعنی می شه خاطرات خوبمون برگردن؟
آخرین ویرایش توسط
NEGAR1992 در [1393/09/14 - 21:32]