یافتن پست: #نهایت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بی تو من هیچم
ای شبم؛ دور از تو بی مهتاب!
دوست می دارم تو را، تا آنسوی دنیا!
دوست می دارم تو را، تا آنسویِ قصرِ طلایی رنگِ اخترها!
دوست می دارم تو را، ای از برایم نقطه پایان هر مقصد!
دوست می دارم تو را، ای بی تو من نابود!
دوست می دارم تو را، از بی نهایت، بی نهایت تر!
دوست می دارم تو را، ای آتش اندیشه هایم بی تو خاکستر!

من نمی دانم ترا؛ ای قلهٔ مغرور!
عاقبت آیا کدامین شب
عاقبت آیا کدامین روز
فتح خواهم کرد؟




دیدگاه  •   •   •  1392/07/28 - 21:20
+6
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
گفت تا ابد تنهایت نمیگذارم





ابدش چه زود  عفو خورد . . .

آخرین ویرایش توسط aram در [1392/07/27 - 15:56]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/27 - 15:43
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدی از وسط آسفالت علف در میاد؟
این یعنی اینکه با استقامت میتونی هر کاری کنی. هر کاری !!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد دیدی روی آسفالت کهنه یه آسفالت نو میزنن؟
این یعنی در نهایت هیچ غلطی نمیتونی بکنی..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/26 - 14:52
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
داشتنت

مثل هوای برفی یا نم نم باران جاده شمال

یا

مثل آن بغلی که عاشقت است

و

تنهایت نمی گذارد

و

یا مثل برگشتن آدمی که سالهای سال منتظر آمدنش بودی

؛

آی می چسبد
دیدگاه  •   •   •  1392/07/25 - 20:26
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ﮔﻔﺖ" ﺗﺎﺍﺑﺪﺗﻨﻬﺎﯾﺖ" ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ،ﺍﺑﺪﺵ ﭼﻪ ﺯﻭﺩ "ﻋﻔﻮ " ﺧﻮﺭﺩ


دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 13:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفت تا ابدتنهایت نمیگذارم ابدش چه زود عفو خورد...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 17:35
+2
nanaz
nanaz
شک نکن
درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد
و چه زیبا خدا از راه می رسد...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 14:34
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایی بد است

اما بدتر ازون اینه که بخوای

تنهایتو با ادمای مجازی پر کنی

ادمایی که

بود و نبودشان مشخص نیست

و فقط به یه چراغ روشن خاموش بستگی داره
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 20:35
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی به کسی بطور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اعتماد می کنید,
در نهایت دو نتیجه ی کلی خواهد داشت:
"شخصی برای زندگی"
یا
"درسی برای زندگی"
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 19:43
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دستت را که بیاد میاورم
ان دودست کوچک زیبا را
خاطره بودنهایت تکرار میشود
احساس میکنم هنوز نوازش میشوم
با ان دو دست کوچک زیبایت
چشمانم را باز میکنم
نه تو رفته ای
پس چرا من هنوز احساس میکنم
نوازش میشوم؟
حتی صدای نفسهایت هم میاید
شاید در آن اتاق باشی
ولی تو رفته ای
انگار من برای یک بار هم که شده
شانس اورده ام
دیوانه شده ام
A.S




دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:45
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ