یافتن پست: #نهایت

ronak
ronak
من دیوانه وار دوستش دارم

و او دیوانه وار طردم می کند

ما هر دو جنون را به نهایت رسانده ایم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:42
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
♥نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
من زنده ام اما ....♥
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:20
+8
مهسا
مهسا
میدانی...
بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی !
بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند !
بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده !
دیده ای ؟!
... ... شنیده ای ؟!
بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند !
مـــــثل مـــــادر
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 18:56
+8
maryam
maryam
سنگسارم می کند

لبخندهای ماسیده ات

درون قاب...

گلویم را فشار می دهد

هجوم نبودنهایت ...

میخواهم از تو بنویسم

دهانم پر از حرفهای نا گفته است

اما حیف که با دهان پر...

نمی شود حرف زد!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 14:50
+2
شاهین
شاهین
تو غلط کردی بدونه اجازه من رفتی بیرون
.
.
.
.
.
.
.
(دکتر شریعتی در نهایته غیرت)
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 20:32
+2
مهسا
مهسا
و تو در نهایت در چشمان کسی اسیر می شوی

که تو را درک...

نه ...

ترک خواهد کرد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 18:27
+6
sasan pool
sasan pool
bangkok dangerous
این فیلم یکی از بهترین فیلم های نیکلاس کیج هست که من خیلی دوستش دارم.داستان راجبع یک قاتل حرفه ای هست که وارد بانکوک میشه اونجا عاشق یک دختر کر و لال میشه دختره میفهمم که عشقش قاتل هست.در نهایت این آقای قاتل وقتی میبینه به ته خط رسیده خودش میکشه.صحنه آخر فیلم من خیلی دوست دارم و کلی هم گریه کردم چون واقعا خیلی دردناک میمیره .
19 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 14:40
+5
قصۀ شیرین
مهرورزان ز زمان های کهن
هرگز از خویش نگفتند سخن
که در آنجا که تویی
برنیاید دگر آواز زِ من!
ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد
هر چه میلِ دلِ دوست،
بپذیریم به جان؛
هر چه جز میلِ دلِ او،
بسپاریم به باد!
آه!، باز این دل سرگشتۀ من
یاد آن قصه شیرین افتاد:
بیستون بود و تمنای دو دوست.
آزمون بود و تماشای دو عشق.
در زمانی که چو کبک،
خنده می زد شیرین،
تیشه می زد فرهاد!
نه توان گفت به جانبازیِ فرهاد: افسوس،
نه توان کرد ز بیدردیِ شیرین فریاد.
کار شیرین به جهان شور بر انگیختن است!
عشق در جان کسی ریختن است!
کار فرهاد، برآوردن میلِ دلِ دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه درآویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بی نهایت زیباست
آن که آموخت به ما درس محبت می خواست:
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی،
تبو تابی بُودَت هر نفسی.
به وصالی برسی یا نرسی!
سینه بی عشق مباد

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/22 - 10:24]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 10:20
+5
سحر
سحر
این سیاره چندی قبل توسط تلسکوپ هابل عکسبرداری شده و به گفته ناسا احتمال برخورد این سیاره به زمین وجود دارد و با این عکس تا حدودی ثابت شده که واقعه 2012 واقعیت دارد . این سیاره تا قرنها در ابری از غبار پنهان شده بود و هم اکنون با تاثیر گرفتن از جاذبه زمین با نهایت سرعت به سمت زمین در حال حرکت است . اگر شما هم مثل من احساس خطر کرده اید باید بدانید که شوخی کردم این سیاره نیست و یک ماهی تابه هستش !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 14:15
+6
reza
reza
لطافت و سرسختی را به روش آب بیاموزید


دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...

اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،

فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه

امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...

آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،

به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود

لجوجتر و مصمم تر است.

سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.

اما آب.... راه خود را به سمت دريا می يابد.

در زندگی، معنای واقعی

سرسختی، استواری و مصمم بودن را،

در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.

گاهی لازم است كوتاه بيايی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست

و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...

گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوزي که نبینی....

ولی با آگاهی و شناخت

درنهایت بخشیدن را خواهی آموخت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 16:04
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ