یافتن پست: #نگاه

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

صدای پایت ، خوش آهنگی بود برایم ، عمیق تر از مثنوی ، سکوتت گویاترین نجواهای عاشقانه و نگاهت صمیمی ترین پیوند .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 23:33
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مـטּ بـدم ..
تـو خـوب باش ..
دیگـر ، سراغـم را نگیـر
مـטּ خـودم را جایـے در ایـטּ زندگـے گم ڪرده ام
دنبالـم نگرد ..
پیدایـم نمے ڪـنی ...
نفـس بـڪش ..
بہ جای مـטּ هم اگر توانستـے مـہربانـے ڪטּ
و بعد از مـטּ ..
شب ها بہ ستاره ام لبخنـد بـزטּ
و ماه ڪـہ ڪامـل شد ،
از جانب مـטּ آرزویـے ڪטּ
خـودت هم منّت بر سرم بگـذار
و فرامـوش ڪטּ ڪـہ زمـانـے بـوده ام
خـودم نیـز ،
چـنیـטּ حل شده ام ،
مثل یڪـ معمّا ..

با ایـטּ همہ فـراموشم نڪטּ
وقتے در بـرِ معشوقہ ات نشستہ اے
و بہ ماه نگاه مـے ڪنـے ..

●•• بـــے فــَـرב ا .. ●••
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:52
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از دور دوستت داشتم!

بی هیچ عطری

آغوشی

نگاهی

یا حتی بوسه ای

تنها دوستت داشتم

اما حالا اگه دور شی

چه کنم با اینهمه وابستگی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 19:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ " ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبها وقتی شما خوابید رو ی مبلهای دور ورتون بشینن و تا صبح نگاتون کنن ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ "ﺟﻦ ﻫﺎ" ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبهاﺍز زیر تخت وقتی می خواید برید آب بخورید یا دستشویی پاتون و بگیرن ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﺟﻦ ﻫﺎ ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ شبهاﺍﺯ توی کمد دیواری که درش نیمه باز هست با یه چشم بهتون تا صبح نگاه کنند ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﺟﻦ ﻫﺎﻋﻼﻗﻪ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺎﻻﻱ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺭﺏ ﺟﻠﻮ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻨﺪ آیا میدانید من عمه ندارم ولی میتونید به روحم فوش بدید؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایـــــا
این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک
اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود”

♥♥♥
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
طریقه خرید هندونه توسط بابام :
بو کردن هندونه
پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
وزن کردن با دست
شمردن خطهای هندونه
زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی ( که آره آقا من این کارم)
خریدن هندونه
آوردن به منزل
همه رو چنگال به دست جمع کردن
دست و سوت و جیغ و هورای حضار
پاره کردن هندونه
پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 17:00
+2
nanaz
nanaz

.

" سادگی عشق "


به سادگی کلماتت نگاه نکن! زیبایی سخن، تنها اغراق در توصیف نیست
بنگر، وقتی که می گویی " دوستت دارم " چه کرده ای!؟ زمان و زمین را با دو کلمه به
شوق در آورده ای.گاهی ساده گفتن هم هنر میخواهد، کار هر کس نیست، ساده دلربایی
کردن، ساده نگاه کردنو عاشقی کردن. خدا می داند ساده گفتن به تمام دنیا می ارزد وقتی
عشق از کلماتت جاری باشد. مست می شود هرکس، وقتی تو ساده او را با عشق صدا
می زنی و جرعه ای او را مهمان دوستت دارم ها می کنی.
می بینی، ساده گفتن هم هنر می خواهد. چه زیباست و چه عاشقانست وقتی کلماتت لبریز
از میِ عشق باشد.پس عشقتت را ساده بیان کن، برای کسی که معنای دوست داشتن را
بداند و لیاقت آن را داشته باشد.

اگر باور داری، پس از این لحظه زندگی را داشته باش.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 15:20
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!  دختر: توباز گفتی ضعیفه؟ پسر: خب… منزل بگم چطوره؟ دختر: وااااای… از دست تو!پسر:
باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟ دختر:اه…اصلاباهات قهرم.پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟ دختر:آشتی… راستی گفتی دلت

چی شده بود؟ پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.دختر: … واقعا که!پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟ دختر: لوووس!پسر: ای

بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!دختر: بازم گفت این کلمه رو…!پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست

دارم اذیت میکنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!دختر: من ازدست توچی کارکنم؟ پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات

توبودم… لیلی قرن بیست ویکم من!دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!پسر: صفای وجودت خانوم!دختر: می دونی!

دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و

دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو…

برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….!دختر: یادته همیشه میگفتی به من

میگفتی “خاتون”پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!دختر: ولی من که بور بودم!پسر: باشه… فرقی نمی کنه!دختر: آخ

چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده… وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من…پسر: …دختر: چت شد چرا چیزی

نمیگی؟ پسر: …دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن…پسر: …دختر: الهی من بمیرم… چشات چرا نمناکه… فدای توبشم…پسر: خدا… نه… (گریه)دختر:

چراگریه میکنی؟ پسر: چرا نکنم… ها؟ دختر: گریه نکن … من دوست ندارم مرد گریه کنه… جلو این همه آدم… بخند دیگه… بخند… زودباش…پسر:

وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم…دختر: بخند… و گرنه منم گریه میکنماا پسر: باشه… باشه… تسلیم… گریه

نمی کنم… ولی نمی تونم بخندم دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خ[!]؟ پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد… ولی

امسال برات یه کادو خوب آوردم…دختر: چی…؟ زودباش بگو… آب از لب و لوچه ام آویزون شد …پسر: …دختر: دوباره ساکت شدی؟ پسر: برات…

کادو… (هق هق گریه)… برات یه دسته گل گلایل!… یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…!تک عروس گورستان!پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم




نه… اشک و فاتحه



نه… اشک و فاتحه و دلتنگی

امان… خاتون من! توخیلی وقته که…

آرام بخواب بانوی سفر کرده ی من…



دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام…. و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…


دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:52
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
، همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی. تلخ منم؛ چای یخ.... که هیچکس ندارد هوسش را..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 14:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺩﻟﺘﻨﮕﺸﯽ
ﻣﯿﺮﯼ ﻋﮑﺴﺸﻮ ﻣﯿﺎﺭﯼ
ﻭ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﯽ "ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ"
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺕ ﻫﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ
ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺷﻪ ...
ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﺍﻭﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ... ﺍﻭﻥ ﺍﺷﮑﺎﺭﻭ ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 12:59
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ