یافتن پست: #نیست

fereshte
fereshte
چرا همه ی ما کودکی را دوست داریم؟
فکر میکنم ب دلیل اینه ک کودک نقاب نداره
هنوز نقاب رو کشف نکرده هنوز دور نشده
هنوز دنیای بایدها و نبایدها رو نفهمیده
هنوز مجبور نیست برای تنازع بقاش خودشو پنهون کنه
هنوز خودشه
همونی ک همه ی اسطوره ها و همه آدم حسابی ها سوارش میکنن
خودت باش...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 15:18
+5
fereshte
fereshte
دیوار ک باشی عاشق کسی میشی ک
یادش نیست
کی
کجا
به تو تکیه داده
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 14:40
+3
fereshte
fereshte
بدترین حسرتی ک تو زندگی میخوریم از کارای خطایی ک مرتکب شدیم نیست..
بلکه ازینه ک چرا کارای درست رو برا کسی ک لیاقتشو نداشته
انجام دادیم...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/20 - 14:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ما توخونمون یه قانون داریم که میگه
.
.
.
.
به هرچیزی حق داری دست بزنی بجز سهم ته دیگم شوخی که نیست ته دیگه
دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 21:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آدما کلا سه دستن :

یا منو دوس دارن

یا دوس دارن منو دوس داشته باشن

یا اصن آدم نیستن

یه همچین آدم احترام گذار به سلایق مختلفی هستم !

دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 19:50
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من حسود نیستم... اما ... الهی بمیـــــــره .. کسی که بخواد جای من... دستاتــــــــو بگیره...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 19:17
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایی وقتی سخته
که
بدونی اونی که تنهات گذاشت دیگه تنها نیست
دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 19:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آقا این عکس حکایتش اینه که من داشتم میرفتم یه سفر خارجی بعدش توراه دیدم گوشیم نیست …. خلاصه برگشتم! اینم سندش !




دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 19:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

منم که می دونی همه2
4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 17:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …

دیدگاه  •   •   •  1393/01/19 - 16:33
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ