یافتن پست: #هایم

ali rad
ali rad
کسی نیست



با خیال خود



قدم زده ام تا این جا........
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:57
+4
ali rad
ali rad
چشمانم را می بندم و در رویا...آزادی را در آغوش می کشم..چشمانم را می بندند و در بیداری به جرم رویاهایم...سنگسارم میکنند...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 12:47
+1
ronak
ronak
هی لعنتی
صدایت را از گوش من پس بگیر ...
من به گریه هایم نان قرض میدهم که التماس تو را نکنند ....
تا تو از پیش آبرویم نروی ........
این روز ها که میخواهی بی اجازه از چشمان من بیفتی ....
به تمام آنها که در بیرون ِ من در رفت و آمدند بگو :
حقیقت و حقارت از یک حرف مشترک شروع میشوند
اما من با کسی جز بی کسی هایم حرف مشترک ندارم .......
من دسته گلی هستم که خدا به آب داده (نه پدر)
تا تعادل این کره خاکی
زیر پای دلقکی هایش بر هم نخورد ..............
بگذار همان کودکی هایم را قرقره کنم ....
و دست دست کنم .... تنها پاستیل به جا مانده از کودکی هایم را
که تا دهان میبرمش..... گریه ام میگیرد
مبادا آخرین خاطره ی دختر ِ کودکیهایم را خورده باشم.........................
.
.
.
خطاب به تمام آنها که در بیرون ِ من در رفت و آمدند :
لطفا مرا هر کجا که دیدید آدم حساب نکنید ....
اما بگذارید
بی کسی ام دوباره مرا به نام کوچکم صدا بزند ....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 01:10
+5
Alireza
Alireza
خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 23:04
+8
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
پیش آ پــــیش

هفتـــــ سیــن ِ امســال را چیــده ام :


1. سالــی که بــی تـــو گذشتــــ

2. سنگدلی هایتــــ

3. سردرگمـــی هایم

4. سقلمــه هایی که به مغزم زدم تا نبـــودنتــــ را بپذیرد

5. سوسوی ِ چراغ ِ شبهــــای ِ بی تو

6. سالـــی که قرار است بی تـــو بگذرانم

7....

سه نقطه یعنی...

اَه...

جای سگـــرمه هایتـــــ خالی مانده . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:33
+2
sahar
sahar
زبان چ ناتوان است ک نمی تواند دوستت دارم را ب تو آنگونه ک باید بگوید...


تو از چشمهایم بخوان...


برقشان را ببین...


این همان عشق توست...


هر روز بزرگ تر می شود... هر روز بیشتر فرو می رود در رگ هایم... نه... الان ب تک تک سلول های مغز استخوانم هم نفوذ کرده...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:18
+12
reza
reza
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم شاه دلم دوستت دارم .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:12
+6
sahar
sahar
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...


کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنت نهایت میشد ...


کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم


و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است


میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...


کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...


میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود


میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 22:09
+9
reza
reza
نمی دانم!
سیگار می کشم یا حسرت نبودنت را!
ریه هایم را پر از دود می کنم یا پر از آهِ رفتنت
نمی دانم تو را دود می کنم یا خاطراتت را!
اصلا چه فرقی می کند ؟!
............ تو رفته ای و من
سیگار و حسرت و آه را با هم می کشم ...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:01
+2
reza
reza
چشم هایم را به بیمارستان می برم.

نمی دانم چه مرگشان شده!

هر شب در خواب

جایشان را خیس می کنند...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 20:51
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ