یافتن پست: #ها

*elnaz* *
*elnaz* *
مَرا هِزار اُمید اَست و هَر هِزار تویی ..
دیدگاه  •   •   •  1393/05/29 - 17:56
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دگر تنها نیستم مدتی ست باتو در خودم.....زندگی میکنم....
دیدگاه  •   •   •  1393/05/29 - 13:29
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسره استاتوس زده:
بنده سال اول دکترای روانشناسی بالینیم. یک پسر دایی دارم هر جا می رسه میشینه منو مسخره میکنه که توکه دکتر نیستی ( تحت تاثیره ساختمان پزشکان). خلاصه یک روز توی جمع کثیری از فامیل نشسته بودیم به پسر داییم گفتم
حال شما خوبه پسر دایی؟؟؟؟؟؟
بهم گفت مگه تو دکتری حالمو می پرسی!!!!!!!!!!
منم با صدای بلند گفتم نه من دامپزشکم البته حوزه تخصصیم هم دام های بزرگه!!!!!!!!!
جمع در حال گاز زدن در و دیوار بودن که متوجه شدم پسر داییم محو شده
از یابنده تقاضا می شود با دریافت مژدگانی اونو تحویل بده
دیدگاه  •   •   •  1393/05/29 - 13:14
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ساعت 01:00 شب وسط کلی لوس بازی های عاشقونه
هزار مدل قربون صدقه های از ته دل یه sms بهش بدی با این مضمون
" aziizam asheghetam "
یک دقیقه بعد. ..
دو دقیقه بعد....
سه دقیقه ....
دقیقه ها پشت هم می گذره و هنو منتظری
بهت بگه" man bishtar "
اخه قبل این که شبا باهاش حرف نزنی خوابت نمیبره
نگران میشی...
بهش زنگ میزنی...
داغون میشی ...
خورد میشی ...
پیرمیشی ...
قلبت به درد میاد ...
دستات به لرزه میوفته....
بغض راه نفستو میگیره ...
اشک توو چشات حلقه میزنه..
فقط با شنیدن این صدا :

" مشترک مورد نظر در حال مکالمه است"!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/29 - 13:01
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



با اینکه دوری از چشام ، تصویرت اما عالیه
میبوسمت از راه دور، لبهام به اینم راضیه
این بوسه ها از راه دور، شیرین ترین دل بازیه
کاش اینجا بودی پیش من،دستاتو میدادی به من
حرفامومی فهمیدی و ..میگفتی ازمن دل نکن !
میبوسمت از راه دور،وقتیکه چشمام روهمه
خیلی ازم دوری ولی،این فاصله خیلی کمه !
میبوسمت از راه دور، این کار هر روز منه
چشمام همیشه چشم به راس،تنها به در زل میزنه
چشمام و میدوزم به در،شاید یه کم دلخوش بشن
شاید که اینبار آینه ها، مارو بهم نشون بدن
شاید ببینم پیشمی،اینجا نشستی رو به روم
شاید که رویاهای من ،اینبار نمونه ناتموم
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 22:15
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دلم دوست داشتن می خواهد نه هر دوست داشتنی
از همان ها که می شود. . .
ساعت ها در آغوشش بی هیچ حرفی نشست. . .
می شود بی هیچ حرفی هزار نگفته گفت . . .
از همان ها که این آدمها اسمش را گذاشته اند افـــــــــــــسانه !
اما . . .
افسانه هم دست نوشته ی خودِ آدمهاست نیست ؟
پس من و تو می توانیم از قصه هایمان یک افسانه بسازیم
تنها اگر . . .
از سینِ سلامِ رابطه دلمان؛
چشممان؛
حواسمان
اصلا خودِ خودِ خودمان تنها برایِ او باشد

مـــی شـــــود
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:53
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







قیافه بچه ها موقع اولین حموم






دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:51
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



من باکلمه ها بازی نمیکنم ...

وقتی مینویسم:

"نفسمی"

یعنی

زندگی بدون تو

طعم مرگ میدهد...
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:47
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮐﻠﯽ ﺷﺎﺩ ﺯﻳﺴﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺳﺮﺣﺪ ﻣﺮﮒ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺩﻳﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺎﯼ ﻟـﭗ ﺗﺎﭘﺶ
ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭼﺎﯼ ﻫﻮﺭﺕ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ هرﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺭﻭﻍ ﺯﺩ ﻭ کلی حال کرد
و تمام این شادى هارا مدیون کفش تن تاکش بود…
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﯿﺎﺍﺍﺍ ﮐﻪ ..... ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺎﻫﻦ ....
ﺣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎﯾﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﯾﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﻧﺪﻩ ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
" ﺗﻮ ﺍﯼ ﺳﺎﻏﺮ ﻫﺴﺘﯽ ....... ﺑﻪ ﮐﺎﻣﻢ ﻧﻨﻪ، ﺷﺼﺘﯽ ".....
دیدگاه  •   •   •  1393/05/28 - 21:15
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ