یافتن پست: #ها

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نحوه پسته خوردن ایرانی ها :
همزمان یکی در دهان، یکی در دست و دیگری هم تحت نظر :/
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 21:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بدترین چیز اینه که محبت مـــادر رو با "هان" و "چیه؟" جواب بدی...

.
.
.

بعد زنگ یه غریبه رو که فقط، با "جانم" جواب بدی
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 21:06
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥





کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...



دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:20
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو که غریبه نیستی
همین جا
درست کمی این طرف تر
جایی سمت چپ پیراهن چهار خانه ام
چندی ست که
بد می سوزد
تو که غریبه نیستی
من مدتی ست که
خوب نیستم
به اشک های یواشکی مادر بزرگم قسم
که من دلم
گریه می خواهد این شب ها ...
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:19
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعضی هام هستن (البته فقط بعضی هااااا)ک هرچی صدای آهنگ رو زیاد میکنی ک اینا خفه شن و همراه آهنگ نخونن.
خفه ک نمیشن هیچ.تازه اونام صداشونو بلند تر میکنن.
همینا کمر من رو شیکوندن
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:17
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده میگه : پسرم پسرم !
من : هوووم ؟؟
بابام : بابا بیداری ؟
من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.
بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟
من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟
بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !
بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !
من : ای خدااااااااااا
حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد…
من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!
بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ،
پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛
کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:14
+5
مهسا
مهسا

ی لحظه گوش کن خدا؛
جدی میگم...
ن بچه بازی ن ادا و اطوار،
تو این دنیا...
حال خیلی ها اصلا خوب نیست!
ی دستی ب زندگیشون بکش..
لطفـــــــــآ



1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 20:05
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی وقتا...
بعد از یک اتفاق...
مثل یه بیمار تصادفی...
اونقد داغی که نمی فهمی چه ضربه ای خوردی...
چقدر دلت شکسته...
چقدر ضعیف شدی...
چقدر هر لحظه امکان داره زانوهات خم شه و بیفتی...
فقط وقتی میفهمی
که یهو بی دلیل صدای گریه ات پر میشه تو فضای تنهاییت...
همین!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 19:59
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
واسه فرانسوی ها عکس انداختن با برج ایفل همونقدر خزه که واسه ما عکس انداختن با میدون آزادی!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 19:44
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥






” مـــَـــردها ” در عین پیچــیدگی
در عـــاشقی روش ساده ای دارند !
” تــو را بخواهند برایت می جنگند ”
“تــو را نخواهند با تــو می جــنگند ”



دیدگاه  •   •   •  1393/05/14 - 19:38
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ