♥ نگار ♥
کنار اومدم
با غرزدنات...
با بد اخلاقیات...
با بی اعصابیات...
با بی حوصلگیات...
با کم گذاشتنات...
با نبودنات...
با همه چیت...
از غرورم دیگه چیزی نمونده
کاسه صبرمم لبریز شده
از امروز همه چی تموم
دیگه نمیخوام تو زندگیم باشی
آهای غریبه آشنای من
مواظب خودت باش... همین!
♥ نگار ♥
وقتی تنهاییم، دنبالِ دوست می گردیم،
پیدایش که کردیم، دنبالِ عیب هایش می گردیم،
وقتی از دستش دادیم در تنهایی،
دنبالِ خاطراتش می گردیم.
مراقب قلب ها باشیم؛
هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند.
- ژان پل سارتر
♥ نگار ♥
سرش پایینه و سرگرم کارشه
صداش میکنم
بر میگرده سمتم
- جونم ؟!
- یه چیزی بگم ؟!
- یه چیزی نه شما صد تا چیز بگو خانومم ؟!
- میشه بخندی ؟!
با تعجب از حرفم به خنده میفته …
- واسه چی اینو گفتی الان ؟!
- آخه میدونی ؟!
- چیو ؟!
- ” تو که می خندی انگاری منو خوشبختی میبوسه ”
قهقهه میزنه و همونجور که داره میاد سمتم میگه :
- آهااااااای ؟! جز من یکی دیگه خیلی بیجا میکنه عشقمو ببوسه …
وایسا ببینم…
♥ نگار ♥
ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﯾﯽ ...
ﻧﻤﯿﺸــــﻮﺩ ...!
ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺑـﻮﺩﻥِ
" ﺧـــــــــﻮﺩﺕ "
ﻫﻢ ﭘـُﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !
ﭼﻮﻥ
" ﺗــــــــﻮ "
ﺩﯾﮕﺮ ...
" ﺗـــــــﻮ "ﯼِ ﺳﺎﺑﻖِ ﺭﻭﯾـﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘــــــــــﯽ ...!
♥ نگار ♥
یاد گرفته ام در خوشی هایم ...
کسی را شریک خنده هایم نکنم ...
چون یاد داده اند در غصه هایم ...
کسی شریک گریه هایم نیست ...
♥ نگار ♥
کاش همه بدانند دیگر سوی نگاه هایم به سمت کسی
روانه نمی رود ...
نبض بغض هایم نمی تپد ...
دیگر هیچگاه سکوت گریه هایم نمی شکند ...
و ای کاش همه بدانند که من ...
* با تمام احساس مرده ام * ...
♥ نگار ♥
سلطان داريوش:
در حسرت ديدار تو آواره ترينم...
هرچند كه تا منزل تو فاصله اي نيست..
زجر كشيده هاش ميفهمن اين شعر يعني چي...
♥ نگار ♥
می خواهم همه ی دنیا باشم
در آغوش تو
می خواهم همه ی دنیایم
آغوش تو باشد
آقای من!
دنیایم را از من دور نکن .
.
.
همینجور که ساده نگاه کنی
یا اخمالو
حتی در خواب
گوشه های لبهات
می خندد
نگاهت می کنم نگاهت می کنم
و مست به خواب می روم...
می شود صدایت را
همیشه در خواب من
جا بگذاری؟...