یافتن پست: #ها

نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
@NEGAR1992
»»»بعضی وقتا دو تا ♚دوســت♚خِِیـــلی بهتر از دوتا عاشقن««
6 دیدگاه  •   •   •  1394/12/5 - 08:21
+4
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)

ﺭﻭﯼ ﯾﻚ ﻛﺎﻏﺬ ﺑﯽ ﺧﻂ ...
ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺑــــــــﺖ
ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻧﺎﻣﺮﺩ ...
ﺣﺮﻑ "ﺕ " ﻛﺮﺩﻩ ﻗﯿﺎﻣــــــــﺖ
ﺕ ﻣﺜﻞ ﺗــــــــﻮ ‌ ، ﻣﺜﻞ ﺗﺮﺩﯾـــــــــﺪ ...
ﺕ ﻣﺜﻞ ﺍﺧﺮ ﻃﺎﻗــــــﺖ ...
ﻣﺜﻞ ﺗﻨﻬﺎﯾــــــــــﯼ ، ﻣﺜﻞ ﺗـــــــــــﺐ
ﻣﺜﻞ ﺍﺧﺮ ﺧـــــــــــﯿﺎﻥــــــــــــﺖ ...
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻘﻄﻪ ﺗﻪ ﺧﻂ ...
ﺑﺮﻭ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣــــــــــــــــــــــــــــﺖ
...



آخرین ویرایش توسط bahbah410 در [1394/12/4 - 17:13]
دیدگاه  •   •   •  1394/12/4 - 17:09
+4
نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : کارگران مشغولند،کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع : چند روزی مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : عید امسال، نماز، صحن بقیع
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع : فلش راهنما ،مرقد زهرای شفیع



اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سِرِ المُستَودع فیها بِعَدد ما احاطَ به عِلمُک
3 دیدگاه  •   •   •  1394/12/4 - 17:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی جالبین واقعا
تعداد مدیران سایت از تعداد بازدید کنندهای بیشتره هر روز
یعنی مدیر شدین فقط که مدیر باشینا ی وقت ی سر نیایین بزنین خدایی نکرده{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/27 - 12:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مواظب حرف هایتان باشید


حرفها گاهی از زباله های هسته ای هم خطرناک ترند …


بعضی هایشان را در هیچ جای این کره ی خاکی نمیتوان چال کرد !

دیدگاه  •   •   •  1394/11/21 - 19:07
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شاید نفسم دلیل بودنم باشد

اما بی شک..

تو تنها دلیل همین نفسی
دیدگاه  •   •   •  1394/11/18 - 15:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ"" ﮔﻔﺖ :""
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...
گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!
آنکه تو را میخواهد!
به هر بهانه ای میماند!
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 20:41
+3
مرتضی
مرتضی
زود قضاوت نکنید








زود قضاوت نکنید

روزی مردی همراه با همسرش برای پیاده روی به خیابان رفتند
آنها در خیابان قدم می زدند که ناگهان چشم مرد به این نمای اعجاب انگیز افتاد ،
بلافاصله دست زن را رها کرد و به جستجوی موبایلش شتافت
زنش که شاهد این صحنه بود چند روزی با او قهر کرد و به صحبت با او ننشست ؛
تا اینکه بالاخره روزی بطرف او آمد و از او پرسید :
« چه ضرورتی داشت که تو اینقدر تمایل داشتی که اون عکس رو بگیری؟
او جواب داد : « عزیزم ، چند بار برای تو پیش میاد که سگی رو در حال رانندگی ببینی؟
پ.ن:<< سگه>> اون گوشه س زوووود قضاوت نکنیــــــــــــــــــــد:))







دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 10:21
+2
مرتضی
مرتضی




ایا علت تنفر خواننده معروف و زیبای عرب نانسی عجزم از ایرانیان را میدانید :
چند سال پیش نانسی در یکی از کنسرتهایش از ایرانیان به عنوان
گرسنه وفقیر یاد کرد . چند ماه بعد که در ترکیه کنسرت داشت
یک ایرانی همه بلیط هایش را خریداری کرد و با دو سگ وارد سالن شد هنگام آغازکنسرت یک نفر و دو سگ در سالن نشسته بود وقتی نانسی وارد شد تعجب کرد و ایرانی به او گفت
همه بلیط هایت را خریدم تا برای سگهام برنامه اجرا کنی
و ان ایرانی بیزن پاکزاد بود:)) لایک کن به افتحار بیزن پاکزاد
_____________________ توهین و بی احترامی ممنوع _______________________
___________________ برای حمایت اشتراک و لایک کنید ______________________
دیدگاه  •   •   •  1394/11/16 - 09:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ادمهایی که تنهایی رادوس دارن...................

یک زمان یک نفر را انقدر دوست داشتند...............

که الان ..................نمیتونند یانمی خواهند هیچ کسی را جایگزین کنند
7 دیدگاه  •   •   •  1394/11/15 - 12:45
+2
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ