♥ نگار ♥
معلم در کلاس از حسن سئوال کرد که در آینده دوست دارد چکاره شود حسن جواب داد آقا دوست دارم خیلی پولدار باشم و یک زن انتخاب کنم و براش بهترین منزل در تهران و لوکس ترین ویلا در شمال وشیک ترین لباس ها وجواهرات و گران
ترین اتومبیل و بهترین امکانات زندگی را از هر لحاظ فراهم کنم ؟!معلم گفت بنشین و از اکبر پرسید تو دوست داری چکاره شوی؟او جواب داد آقا اجازه ؟ ما دوست داریم زن حسن بشویم ؟!
♥ نگار ♥
اوایل انقلاب همه خواننده ها
قیافه شون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز
.
.
.
سیاوش قمیشی
لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیک بود
♥ نگار ♥
وضعیت تو خونه ما طوری شده که سعی میکنم بعداز برادرم و بابام نرم دستشویی . دمپایی های دستشویی رو دو متر دور تر در میارن . بابا بخدا لگنم درد گرفت . هروقت میرم دستشویی باید صد وهشتاد بزنم تا به دمپایی برسم .بیچاره خواهرم که قدش کوتاهتره شیرجه میزنه والا بخدا
♥ نگار ♥
شاید روزی آنقدر دلم برایت تنگ شود،
که چشم هایم را ببندم بر آنچه گذشت؛
بر آن همه روزهای خوش که روزی برایم حکم نفس داشت،
و بگذرم از آن همه خوبی...
آنقدر بد شوم که دیگر نگران روزگارت نباشم،
♥ نگار ♥
هرروز
عذاب میکشم...
نکند نفرینم کرده ای؟؟
اگر تلخی روزهایم
نفرین تو باشد
نوش جانم...
این تاوان شکستن قلب توست...
حاضرم تاوان دهم
هرروز...
♥ نگار ♥
اشک تو چشمات وقتی حلقه بست
وقتی حس کردی یه جا قلبت شکست
وقتی روز لعنتی کوتاه بود
هر زمان حس کردی آبان ماه بود..
وقتی گوش باد و بارون تیز شد
زندگی کردن ملال انگیز شد
کاسه ی صبرت اگه لبریز شد
آخره اسفندتم پاییز شد..
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
وقتی سیل اومد و دنیاتو گرفت
پیش چشمت یه نفر جاتو گرفت
وقتی بیخوابی امونتو برید
وقتی کارت به همینجاها کشید
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
♥ نگار ♥
هر که گفته فراموش میشود دروغ گفته است . . .
بهانه آورده است تا شاید خودش را دلداری دهد. . .
فراموش نمیشود . . . تا ابد می ماند قصه ی دلدادگی و عاشقی . . .
حتی اگه متنفر باشی . . . دور شوی . . .سایه اش را با تیر بزنی . . .
باز هم هست . . .
باز هم یک چیزی . . . یک جایی . . .تو را می برد به خاطرات خوب . . .
♥ نگار ♥
دیشب موهامو از ته باتیغ تراشیدم اخه جای نوازش دستاش خیلی اذیتم میکرد