یافتن پست: #هدیه

سحر
سحر
وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو

دلم و از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهیم
به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم
هرجا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم

اگه احساسم و کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبی سر سپردی

بدون اینو که دل م
دیدگاه  •   •   •  1390/11/22 - 01:52
+4
امیرحسین
امیرحسین
گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی ای دوست

دور از رخ نازنین تو

امروز پژمرد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 18:52
+6
عسل ایرانی
عسل ایرانی
میگن دلتنگی قشنگترین هدیه عشق حالا من با این هدیه قشنگ تو چیکار کنم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 22:23
+6
hadith
hadith
لعنت به ولنتاین؛ وقتی معنی واقعی عشق را بزرگی بسته های هدیه تعریف می کنند...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/19 - 00:53
+3
نیوشا
نیوشا
لعنت به ولنتاین ؛ وقتی معنای واقعیِ عشق را بزرگی بسته های هدیه تعریف می کند...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/18 - 14:04
+3
?
?
برای زیستن دو قلب لازم است قلبی که دوست بدارد و قلبی که دوست داشته شود قلبی که هدیه کند و قلبی که بپذیرد قلبی که بگوید و قلبی که جواب دهد قلبی برای من و قلبی برای تنها نازنینم {-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/17 - 19:15
+3
پاراگلایدر
پاراگلایدر
از لباس عاشقی هایمان, هرزه گی هایت را درز می گیرم, کوچک می شوی برایم, بی چشمداشت هدیه می کنم, تو را به هم قواره های دیگر ...
3 دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 11:13
+7
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
... ... دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
...
*
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟
*
چرا به من کسی چیزی نگفته بود
و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا !
رفته توالت الان میآد!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 20:52
+8
gha3m
gha3m
آنچه هستی هدیه خداوند است به تو و آنچه می شوی هدیه تو است به خداوند پس بهترین باش
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 18:45
+7
Hossein Behzadi
Hossein Behzadi
یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد این سکه‌های یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ... عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم«آفرین»!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 00:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ