خدا را چه دیدی؟
شاید یک روز
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها صوت شدند
برای گوش های تو
که روی صندلی روبروی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای به من!!!
هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت…
دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد
گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت…