یافتن پست: #همه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ابر را
در برابر چشم‌های ابر
باد را
در برابر چشم‌های باد
باران را
در برابر چشم‌های باران
خاک را
دزدیدند،
و سرانجام در برابر همه چشم‌ها
دو چشم زنده را زنده به گور کردند
چشم‌هایی که دزدها را دیده بود.

زنده یاد ماموستا شیرکو بی کس
دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 13:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



می بوسمت


آنقدر که طرح لبهایم روی اندامت بماند


می خواهم همه بدانند


که آغوش تو ، تنها ، قلمرو من است ...




دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 13:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ینی اینقدری که ما ایرانیا به ماه تولدمون می نازیما

آمریکا به این همه تکنولوژی ودم و دستگاه و تشکیلاتش نمی نازه
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 21:44
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

های تویی که داری این پستو میخـــونی
.
.
.
.
.
.

آره
با خودِتَم ...
سلام

از خُدا میخوام

به همه آرزوهای خوب و قشنگِت بِرســــی.
یه لبخـــند بزن فقط همین!

این فقط یک آرزوی شادی و موفقیـَته
واسه همه ی دوسـتای خوبم... !

(یلداتون پیشاپیــش مبارک)

3 دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 21:43
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگم یه وخ از ما بد نشه این همه پست میزارم لایک نمیکنید ها

راحت باشین اصلا به خودتون زحمت ندینا یه وخ مهره کمرتون با تکون دادن انگشت شصتتون درد میگیره شرمندتون میشم


والااااا.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 20:47
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻭ ﭘﺴﺮﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ...
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ !
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺩﺭ آﻭﺭﺩ!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﭼﯽ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ !
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ ....
ﭘﺴﺮﻩ تک تک ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﻨﺶ ....
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺑﺎﻣﻌﺮﻓﺖ ........
.
.
.
.
.
ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ کتابِ افسانه ایِ "ﺩﻟﻔﯿﻦ ﻫﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ کنند"

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 20:46
+6
mohammadsh91
mohammadsh91
در دیاری که که همه دل میشکنند به شما دوستان مینازم که وجودتان غم دل میشکند
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 19:00
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمی شود که مرا در خودم رها بکنی
و بعد با همه بنشینی ادعا بکنی

که عاشق منی و حاضری به خاطر من
هزار بار صمیمانه جان فدا بکنی

از آن طرف ته قلبت اگر که دست دهد
بنای عشق رقیب مرا به پا بکنی

شکست پشت من از بار بی وفایی تو
نخواستی با من عاشقانه تا بکنی

من از قبیله دردم چگونه می خواهی
که حق عشق اصیل مرا ادا بکنی؟

دوباره فرصت جبران گرفته ای از من
که بلکه این گره را عاشقانه وا بکنی

قبول! قلب مرا باز هم نشانه بگیر
اگر خطا بکنی وای اگر خطا بکنی!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.


مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم.


 


 در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این


 


 فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.



فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست


 


 نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ … نه


 


نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:



- عمو… میشه کمی پول به من بدی؟



فقط اونقدری که بتونم نون بخرم.



- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست… باشه برات می خرم.
صندوق پست الکترونیکی من پر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.
عمو …. میشه بگی کره و پنیر هم بیارن؟
آه یادم افتاد که اون کوچولو پیش من نشسته.
- باشه ولی اجازه بده بعد به کارم برسم. من خیلی گرفتارم. خب؟
غذای من رسید. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کند.وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست.
بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.
آنوقت پسرک روبروی من نشست.
- عمو … چیکار می کنی؟
- ایمیل هام رو می خونم.
- ایمیل چیه؟
- پیام های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستن.
متوجه شدم که چیزی نفهمیده. برای اینکه دوباره سئوالی نپرسد گفتم:
- اون فقط یک نامه است که با اینترنت فرستاده شده.
- عمو … تو اینترنت داری؟
- بله در دنیای امروز خیلی ضروریه.
- اینترنت چیه عمو؟
- اینترنت جائیه که با کامپیوترمیشه خیلی چیزها رو دید و شنید. اخبار، موسیقی، ملاقات با مردم، خواندن و نوشتن، رویاها، کار و یادگیری. همه این ها وجود دارن ولی در یک دنیای مجازی.


- مجازی یعنی چی عمو؟
تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم.
- دنیای مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی رو لمس کرد. ولی هر چی که دوست داریم اونجا هست.رویاهامون رو اونجا ساختیم و شکل دنیا رو اونطوری که دوست داریم عوض کردیم.


- چه عالی. دوستش دارم.
- کوچولو فهمیدی مجازی چیه؟
- آره عمو. من توی همین دنیای مجازی زندگی می کنم.
- مگه تو کامپیوتر داری؟


- مادرم تمام روز از خونه بیرونه. دیر برمی گرده و اغلب اونو نمی بینیم.
- نه ولی دنیای منم مثل اونه … مجازی.
- وقتی برادر کوچیکم از گرسنگی گریه می کنه، با هم آب رو به جای سوپ می خوریم
- خواهر بزرگترم هر روز میره بیرون. میگن تن فروشی میکنه اما من نمی فهمم چون وقتی برمی گرده می بینم که هنوزم هم بدن داره.
- و من همیشه پیش خودم همة خانواده رو توی خونه دور هم تصور می کنم.
یه عالمه غذا، یه عالمه اسباب بازی و من به مدرسه میرم تا یه روز دکتر بزرگی بشم.


- پدرم سالهاست که زندانه
- مگه مجازی همین نیست عمو؟


قبل از آنکه اشکهایم روی صفحه کلید بچکد، نوت بوکم را بستم.


صبر کردم تا بچه غذایش را که حریصانه می بلعید، تمام کند. پول غذا را پرداختم. من آن روز یکی اززیباترین و خالصانه ترین لبخندهای زندگیم را همراه با این جمله پاداش گرفتم:
- ممنونم عمو، تو معلم خوبی هستی.


آنجا، در آن لحظه، من بزرگترین آزمون بی خردی مجازی را گذراندم. ما هر روز را در حالی سپری می کنیم که از درک محاصره شدن وقایع بی رحم زندگی

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:56
+2
reza A2
reza A2
همه گی گل پرسپولیس رو دیدید به افتخار هر چی پرسپولیسی جیغ دست هورا////////////
6 دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:52
+5
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ