یافتن پست: #همه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



مطمئنم از امروز ، همه لحظه شماری می کنیم تلویزیون این تصویر را پخش کند. ....
.
.
اگه درو گمبه بئو
دیدگاه  •   •   •  1394/03/30 - 11:40
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آهـــــــــــــــــــــــــــــای غریبه
به من میگفت عشقم به تو ام میگه؟
به من میگفت تمام زندگیمی به تو ام میگه؟
به من میگفت ی دونه به توام میگه؟
به من میگفت برای داشتنم همه کار میکنه به توام میگه؟
گول حرفاشو نخور اون فقط بازیت میده
کاری باهات میکنه که دیگه مث قبلت نمیشه هیچوقت
دیدگاه  •   •   •  1394/03/20 - 20:46
+2
محمد
محمد


همیشه هم قافیه بودند “سیب” و “فریب”


همه با هم میگوییم سیب و دوربین های عکاسی را فریب میدهیم


تا پنهان کنیم آن اندوه موروثی را پشت آن لبخند مصنوعی !


دیدگاه  •   •   •  1394/03/18 - 01:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

عاشقتم من یه جوره خاص
اونجوری که تو دلت میخواست
کار دادی دستم که همه میگن
شدم بی هوش و حواس
من تورو دوست دارمت
تو دلم هنوز دارمت
ثانیه ای میشمارمت
همینه همینی که هست
عاشقی بیماریه از حالا گریه و زاریه
دردیه که تکراریه
همینه همینی که هست


 ♫♫♫


عاشقتم من مگه چیه
هرچی از امروز تو بگیه
گوش بده انگار دل ما دوتا صداشونم یکیه


من تورو دوست دارمت
تو دلم هنوز دارمت
ثانیه ای میشمارمت
همینه همینی که هست
عاشقی بیماریه از حالا گریه و زاریه
دردیه که تکراریه
همینه همینی که هست


حال دلم عجیبه واسم
حالم عجیب غریبه واسم
این حس جدید یه کاری کرده که یه بار دیگه گرفت نفسم


من تورو دوست دارمت
تو دلم هنوز دارمت
ثانیه ای میشمارمت
همینه همینی که هست
عاشقی بیماریه از حالا گریه و زاریه
دردیه که تکراریه
همینه همینی که هست

4 دیدگاه  •   •   •  1394/03/16 - 14:38
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زمان ما ،

وقتی بعد از صد سال به کسی می گفتیم : " مواظب خودت باش ! "

یعنی عاشقش بودیم . . . دوستش داشتیم . . .

برایمان مهم بود . . .

و او نیز می فهمید ذره ذره احساسمان را !

امروز . . .

همه می گویند بی یکدیگر می میرند !

اما . . . یک دقیقه بعد حیاتی دوباره می یابند

با هر کسی که از راه برسد ! ! !


میلاد تهرانی
دیدگاه  •   •   •  1394/03/15 - 20:47
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




√√√√ بخووون ارزش داره √√√√
هه آره بخون روشن شی
من نه ✖دوســـــــت✖ میخوام
نه ✖داداشی✖
نه ✖آبجی✖
نه ✖just friend✖
نه هیچ کوفت و زهره مار دیگه↪
کی کیو گول میزنه؟!
میگی... داداشمی آبجیمی،
در روز یکبار حالمو نمی پرسی!!!
میگی دوستمی ولی وقتی چشام خیسه
[یه کلمه] نمیگی چته؟!
بابا بــــــــَـــــس کنید♣
چرا هر کی میفهمه دوسش داری✖
فکر میکنه خبریه؟!
چرا هر کی رو
فراموش میکنی✖
تازه میفهمه دوستت داشته؟!▶
چرا میگی بی حسی ولی وقتی تو آغوشته میگی عاشقشی؟!
چرا یکی بهت بد میکنه فکر میکنی [هـــــــــمه] دشمنن؟
آره رفیق حرفام "سنـــــگـیــــــــنه"...
تو گوشت نمیــــــــــره!!!
بگیر تخت بخواب!!
عشق امروزى یعنى تنهایى➡
عشق یعنى پول و تیپ و زبون بازى⬇
عشق یعنی آهن پرستی و مانکن پرستی ✖
یه موقع هایی میبینم تنهایی به خیلی بودنای امروز
☑می ارزه...
بی احساس نیستم ◀ فقط فهمیدم حسم برای کسی مهم نیست ...
همینو بس
دیدگاه  •   •   •  1394/03/12 - 22:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه روز یه دختر تُـرک لباس رزم مردونه می پوشه و کنار
ستّارخان و باقرخان، علیه نیروهای استبداد می جنگه .
وقتی زخمی میشه و ستّارخان میاد بالاسرش
تا زخمش رو ببنده،با حیای خودش کنار می کشه،تازه ستارخان
می فهمه این تیرانداز ماهر که تنهایی جلوی قوای دولتی رو گرفته،
یه دختر بود و این دختر تُرک که اسمش" جـــیران "بود،
اشک ستّارخان رو با غیرت خودش در میاره

یه روز یه دختر تُرک،
سلاح به دست می گیره، بازار تبریز رو قُرُق می کنه، تا جلوی ظلم و احتکار،
علیه مردم رو بگیره و روز دیگه، علیه امتیاز تنباکو
ضد حکومت استبداد، قیام میکنه؛
اسم این دختر تُرک " زیـنـب پــــــاشا "بود

یه روز یه دختر تُرک،میشه بانوی شعر و ادب فارسی،
اسم این تُرک " پروین اعتصامی "بود

یه روز یه دختر تُرک زیباترین قصاید و غزلهای تُرکی و فارسی رو در بیداری انسانیّت و برابری و عشق می سرود.
اسم این تُرک" حیران خانم دنبلی " اهلِ خوی بود

یه روز یه دختر تُرک اولین بار تو دنیا داروی گیاهی ضد ام اس رو تو تبریزمی سازه،
اسم این دختر تُرک " سهیلا رضاپور فیروزی " است

یه روز یه دختر تُـرک به خاطر مسئولیتی که در شرکت گوگل داره لقب "شاهزاده امنیت گوگل" را به خود میگیره
اسم این دختر تُرک '' پــــریسا تـــبریـــز '' است

بله سرزمین ما مثال چنین شیر زنانی زیاد داره...
ﯾﺎﺷﺎﺳﯿﻦ گوزل ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎنیم ...
دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 21:35
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







از کدوم خاطره برگشتی به من ...

که دوباره از تـــــو رویایی شدم ...

همه ی دنیا نمیدیدن من و ...

من کنـــــــــار تــــــــــــو تماشایی شدم ...






دیدگاه  •   •   •  1394/03/10 - 16:17
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مدتی‌ بود دچار بی‌ هویتی و پوچی شده بودم.
از همه چیز و همه کس بدم میامد ،
امید به آینده هم نداشتم
. پیش هر روانشناسی‌ هم رفتم جواب نگرفتم.
به توصیه یکی‌ از دوستان نامه‌ای به یکی‌ از علما نوشتم و مشکلم را گفتم.
جواب خیلی‌ خلاصه‌ای داده بود، نوشته بود

فقط ترکیه

. من هم بارام را بستم چند هفته‌ای رفتم آنتالیا و استانبول برگشتم خیلی‌ حالم خوب شده بود
نامه رو که دوباره خوندم دیدم نقطه
تزکیه.
کمرنگ بوده ندیدم. خدا پدرش رو بیامرزه
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 22:19
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم میخواد یه پسر داشته باشم...
چشماش شبیه تو...
قدش هم قد تو...
صداش به قشنگی صدای تو...
اصلا همه چیش عین تو...
دلم میخواد وقتی دلم برات تنگ میشه...
اونو ببینم انگار تو رو دیدم...
تو رو ببینم انگار اونو دیدم...
دلم میخواد از تو دوتا داشته باشم...
یکی تو...
یکی ثمره ی عشقم با تو...
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 21:56

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ