همه ی شعرهای عاشقانه بروند به جهنّم
مــن فقــط
دیــوانـه ی آن لحــظه ام کـه
قلبت زیـر سرم دسـت و پا بزند….
برگرد …

برای خودت دعا کن که آرام باشی

وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی

تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد

برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛

آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند

و خورشید دوباره بتابد

برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی

برای خودت دعا کن که سرسفره ی خورشید بنشینی و

چای آسمانی بنوشی

برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد

چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است

ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی

برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛

آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است...

دستانش از فشار زیاد کار زبر و ضمخت شده اند
دلش نمی آید دست نوازش بر سر و صورت ظریف کودکانش بکشد
همه فکر میکنند احساس ندارد .
ولی هیچکس نمیتواند شرافت او را وصف کند .
او یک پدر است . ..

این نیز بگذرد؛
مثل همه ی اتفاقات خوب و بد زندگی؛
مثل همه ی دوست داشتن هایی که؛
در ته صندوق خاک خورده ی زمان مخفی ماند؛
و هیچ کس نفهمیدشان؛
این نیز بگذرد، مثل زندگی …

پــــــــــــــــــــــــــــــدرم ,
از قبیله ی مردانی است که ,
باعث می شود ایمان بیاورم
" فرشته ها " هم می توانند
" مــــــــــــــــــــرد " باشند .
.....................................................
پـــــــــــــــــــــــــــــــدرها روزتون مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هی تـــ♥ــو…

نمیدانم نامتــــ♥ـــــ را چه بگذارم…

مخاطب خاص!

تمام زندگی!

دلیل نفس کشیدن!

همه ی وجود…یا تنها عشقم!

… به هرنامی که باشی بدان …

♥.♥.♥...آ .. ر .. ا .. م...♥.♥.♥

♥♥♥♥♥♥♥ بــــــرایــــــتــــــ♥ـــــــ جــــــــــــانــ مـــــیـــــدهــــم ♥♥♥♥♥♥