یافتن پست: #همیشه

سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني

باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري

فرياد نمي كشم كه بازگردي

مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد

لبخند مي زنم،

فراموش مي كنم..
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:34
+4
reza
reza
دلم تنگ است دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:33
+3
reza
reza
و من با عشق آشنا شدم

و چه کسی این چنین آشنا شده است؟

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود،

هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم،

و هنگامی تشنۀ آتش شدم

که در برابرم دریا بود و دریا بود و دریا....
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:26
+3
مهسا
مهسا
همیشه از "چوب خدا" ترسوندنمون ولی حتی یه نفر هم به "بوس خدا" امیدوارمون نکرده!!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 18:54
+7
ramin
ramin
همیشه تصور كن در یك دنیای شیشه ای زندگی می كنی... پس به طرف كسی سنگ پرتاب نكن...چون اول دنیای خودت فرو می ریزه...
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 19:01
+6
امید
امید
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم این زخم همیشه تازه بماند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 17:58
+3
babak
babak
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 16:59
+1
ali rad
ali rad
یک روز روی این همه بغض بی دلیل پارچه ای به رنگ سکوت می کشم و در حوالی یک سال پر باران برای همیشه فراموش می شوم ... بگذار بعضی ها خیال کنند من مرده ام.... چه مهم!!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 20:46
+1
محمد
محمد
سلیمان و مورچه عاشق




روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 12:03
+4
مهسا
مهسا
همیشه از خوبی‌های آدم‌ها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بی‌انصافیست اگر دیوار خراب کنی ..
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 23:22
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ