یافتن پست: #همیشه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه اقایی همیشه سر کوچمون رو چرخ دستی گوجه میفروشه....از وقتی گوجه شده کیلویی نه هزار تومن.... جدیدا با کتو و شلوار میاد.. دستاشو میکنه تو جیبش فقطم به افق نیگا میکنه.. انگار تو جردن نمایشگاه مازراتی داره
دیدگاه  •   •   •  1393/09/15 - 21:24
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوست داشتن همیشه گفتنی نیست...


گاه نگاه است .............. گاه سکوت .........

دوستت داشتم .............
دیدگاه  •   •   •  1393/09/10 - 19:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یارو روبردن دادگاه قاضی بهش گفت خاك توسرت این چهارمین بارته كه
میارنت اینجا . . .
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
یارو میگه خاك توسرخودت كه همیشه اینجایی
دیدگاه  •   •   •  1393/09/8 - 14:44
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه تلاش کردم با کمترین امکانات بهترین باشم ولی متاسفانه آب قطع بوده !
دیدگاه  •   •   •  1393/09/4 - 20:00
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







ﺗﺠﺴﻢ ﮐﻦ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ -
ﺷﺐ ،
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ
ﺧﻮﺍﺏ
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ
ﺗﺎ
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﯼ ﻫﻢ ،ﻫﻨﻮﺯ
ﻫﺴﺖ !
ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻮﺩﻧﺶ !
ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ
ﻧﮕﺮﺍﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ -
ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﮐﻨﺪ-
ﺑﺒﻮﺳﺪﺕ -
ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﻮﺩ
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﺪ ..
ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺮﻭﺳﮑﻢ-
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻧﻔﺴﻢ
ﻣﻦ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭﺗﻢ
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﮐﻪ
ﻓﺮﺩﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾـــــــــــــــﻢ !
ﻭ ﺍﯾﻦ ،
ﯾﻌﻨﯽ ،ﺯﻧﺪﮔـــــــــﯽ ......
ﺧﻮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽ .






دیدگاه  •   •   •  1393/08/30 - 17:12
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدما همیشه خودشون جایگاهشونو مشخص میکنن
ولی این شک و بی اعتمادی همه چیز  رو نابود میکنه
کاش یکم بهم اعتماد داشته باشیم
5 دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 19:48
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبای اول محرم ﺗﻮ ﻫﯿﺌﺖ ﺣﺎﺝ آﻗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﮕﻪ , ﯾﻬﻮ
ﮔﻔﺖ :
ﻗﺎﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ...
ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ:
ﺍﻟﻨﮑﺎﺡ ﺳﻨﺘﯽ!!
ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺘﻦ
ﺧﺐ ﻣﮕﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻧﻤﯿﮕﻦ ﺑﻌﺪﺵ؟؟
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻮ ﻫﯿﺎﺕ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﻥ ﮔﻔﺘﻦ
ﺑﯿﺎﯼ ﭘﺎﺗﻮ ﻣﯿﺸﮑﻨﯿﻢ :|
دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 18:49
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای

پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …

تو فقط برای منی !نمیدانم چرا تنم میلرزد وقتی صحبت از تو میشود نه از ترس حضورت نیست ،

از آروزی به تو رسیدن است ، از شاید ها و باید ها و از اینکه نمیدانم داشتنت رو

عاشقانه اشک بریزم یا دوریت را …

شاید روزی تنم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لب اشک

شوق بریز من به کنارت آمده ام برای همیشه !می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم :

یکی بود ، یکی …

بی خیال …

خلاصه اش میشود

"دوستت دارم"






دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 17:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از فانتزیام اینه که وقتی بهم خوراکی تعارف کردن بگم:
«مرسی … الان میل ندارم»
لامصب این جمله خیلی با کلاسه
ولی نمی دونم چه حکمتیه که من همیشه و همه جا میل دارم !
دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 16:06
+4
2 دیدگاه  •   •   •  1393/08/7 - 20:05
+6
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ