مال دوران مدرسمون یه دفه پاک شد
منم دیگه حال ندارم بنویسمش ولی خیلی خنده دار بود
شما همینجور الکی نظر بزارین فکر کنین که خوندینش
تا منم ضایع نشم ...
پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو
از خستگی روز همین خواب پر از راز
کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو
دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم
من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو
پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو
آزادگی و شیفتگی مرز ندارد
حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو
یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟
دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو
پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟
(م.بهمنی)
دخـترا:
اولی:این مانتو چند خریدى؟
دومی:۹۰ تومن
اولی:چه خوب خریدى, من همینو ۱۲۰تومن گرفتم
پسرا:
اولی:شلوارتو چند گرفتى؟
دومی:۹۰ تومن
اولی:خاک تو سر بزت کنن من همینو ۴۰ تومن خریدم کردن تو پاچت
تو کجایی سهراب ؟
آب را گل کردندچشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟ ...
زخم ها بر دل عاشق کردند...
خون بر چشم شقایق کردند ...
تو کجایی سهراب ؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،همه جا سایه ی دیوار زدند ...
وای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! ....
دل خوش سیری چند