یافتن پست: #همین

saman
saman
در CARLO

ری‌لی‌شن: رابطه دو نفر که دوطرفه باشد و همه چیز خوب پیش برود.ری‌لی‌ماسه: وقتی رابطه دو نفر به خاطر مشکوک بودن یکی از آنها به کندی پیش می‌رود.ری‌لی‌سیمان: یکی از دو نفر به اون یکی چسبیده و نمی‌خواهد ولش کند.ری‌لی بتون: دو نفر تا آخرش روی هم حساب می‌کنند و قصد جدایی ندارند.ری‌لی‌سنگ: رابطه‌ای که موانع متعدی جلوی راه دو طرف می‌گذارد.ری‌لی‌جن: وقتی یکی دل دیگری را با توسل به طلسم و دعا به دست آورده باشد.ری‌لی‌آهن: هر دو نفر به یکدیگر اعتماد کامل دارند.ری‌لی‌‌چوب: وقتی هر دو طرف همه «دووشواری»‌های رابطه را تحمل می‌کنند تا با هم بمانند.ری‌لی‌یونولیت: رابطه‌ای که با دروغ و کلک شکل گرفته و خیلی زود هم نابود می‌شود.ری‌لی‌طلا: وقتی یکی از طرفین مجبور است رابطه را با خریدن مداوم هدیه و یادگاری و کادو نگاه دارد و حفظ کند.ری‌لی‌بتادین: وقتی یکی از طرفین در رابطه جر خورده، اما به هر علتی مجبور است تا مسیر را ادامه دهد.ری‌لی‌‌پنیر: دو نفر به نرمی با یکدیگر مشغول هستند و تعهدی به هم ندارند.ری‌لی‌روغن: وقتی بابای یکی از طرفین پولدار باشد.ری‌لی‌‌ماست: وقتی یکی از دو طرف شل است و رابطه به آهستگی پیش می‌رود و امیدی هم به نتیجه‌بخش بودن آن نیست.

اینم همینطور بازنشر فرامشتون نشه


دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:57
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﭘﺴﺮ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ : ﮐﺠﺎﯾﯽ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﺍﺍﺍﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻣــﯿﻤــﯿﺮﻡ،
ﻣﯿﺮﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ ﮐﻢ ﮐﻢ … ﺗﻮ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟
ﭘﺴﺮ: ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﺍﻡ، ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ
دختر {-16-}
پسر {-10-}
مهمونا {-57-}
من {-32-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:53
+4
saman
saman
در CARLO

یکی از فانتزیام اینه :


توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب


از اتاق عمل سریع میاد بیرون و


داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره


من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم


پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده


من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم


ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره


من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:


.


.


.


.


.


.


.


.


آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن


بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ...

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:34
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
واقعا دلم میگری که بعضیا باید شیرینیه زندگی دلشون رو بزنه اونوقت ماها باید با همین زولبیا بامیه زندگیمون رو شیرین کنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 13:44
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فرق ایران با جهنم همین هواش بود که این اواخر شباهت کامل پیدا کردن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 13:38
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
آکادمی  کارلو

معرفی منتخب پاتوقیا (تیر ماه)

بلخره دوشنبه شد و آخرین روز تیر ماه و روز اعلام نتایج

منتخب پاتوقیا برنده 100 امتیاز  و نشان محبوبیت از طرف مدیریت سایت میشه

نتایج آرا:








































ردیف نام آرا عدد روی تصویر
01 alireza 16 3
02 sara 10 5
03 bahareh 5 1
04 mehdi_kh2 2 2
05 mohamad 0 4



برنده این ماه کسی نیست جز:::::::::::


ALIREZA



X
آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/05/1 - 14:31]
18 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 00:57
+11
-1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
به سلامتی دختری که . . . . . . . ولش کن دخترا همینجوری هم اعتماد ب نفس کاذب دارن وای به حال اینکه تحویلشون بگیری به سلامتی ما پسرای خوشگل {-32-}{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 00:16
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اگر فکر میکنی عشقم برایت کوچک است ، مهم نیست ...
همین که باز به من فکر میکنی برایم خوش است
@soha_musavi


دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 15:40
+3
saman
saman
در CARLO
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ  
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . ﻭﻟﯽ
ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ
ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻡ
ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ
ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻫﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ
ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﻪ ! ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺭﻗﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻮ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﻭﺍﺳﻪ
ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺍﮔﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ
ﻣﯿﺪﻡ . ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ : ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ
ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ ﭘﻮﻝ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ :
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻪ !
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯾﻮ ﻭﺭﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ ” ﮔﺎﻭ ”
ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ
ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﺭﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ :
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ
ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ 
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/31 - 15:14]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 15:13
+2
saman
saman
در CARLO
بچه که بودم قارچ‌خور بازی می‌کردم، بعدش فک می‌کردم قارچ بخورم بزرگ میشم!
واسه همین مدت‌ها راه می‌رفتم و سرم رو میزدم زیره تاقچه‌ی خونه‌مون که ازش قارچ دربیاد بخورم!!!
دیگه داشتم ضربه مغزی می‌شدم که بابام کارگر گرفت تاقچه رو خراب کرد!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:55
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ