mary jun
تمام زندگی ام را میدهم ک بر گردی
و همین ک برگشتی بگویم :
" دیگر نمی خواهمت گمشو "
fereshte
خدایا یادت هست ؟؟؟ دستشو گرفتم آرو پیشت گفتم:من اینو میخوام گفتی: این خیلی کمه بهتر ازینو برات کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین گفتم من همینو میخوام گفتی : آخه..... آخه........ قول اینو به یکی دیگه دادم
fereshte
دختر:دوست دختر جدیدت خوشکله؟(تو دلش:آیا واقعا از من خوشکلتره پسر:آره خوشکله(تو دلش:اما تو هنوز زیباترین دختری هستی که من میشناسم دختر:شنیدم دختر شوخ طبع وجالبیه( درست اون چیزی که من نبودم پسر: آره همینطوره(ولی در مقایسه با تو اون هیچی نیست دختر:خب پس امیدوارم شما دوتا باهم بمونید(کاش ما دوتا باهم میموندیم) پسر:منم برات آرزوی خوشبختی دارم(چرااین پایان رابطه ی ما شد؟ دختر:خب...من دیگه باید برم(قبل ارینکه گریه ام بگیره پسر:آره منم همینطور(امیدوارم گریه نکنی دختر:خداحافظ... ( هنوز دوست دارم و دلم برات تنگ میشه پسر: باشه خداحافظ (بخدا ک هیچوقت عشقت از قلبم بیرون نمیره...هرگز ) کاش ما آدما حرف دلمونو میزدیم....