یافتن پست: #هیچ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی عالــــــیه .....
در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند
که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند .
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چ
یزی نگفت ، و در را برویشان گشود .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد .
پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ،
پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :
چـــون این همـــون کسیــــه که ، در را برویم باز میکنـه !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:35
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
توی آسانسوربودم یه دختری هم سوارشد اول ساکت بود بعدگفت:چطوری؟ گفتم:الحمدلله یه نگاهی به من کرد،هندزفریشو جابجا کرد! معلوم شدداره باتلفن حرف می زنه! هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم درآوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 16:29
+8
ساناز
ساناز

من از حرارت چشمانت یخ میزنم و از سرمای نگاهت آتش میگیرم … مردانگی های تو فیزیک را هم نابود میکند ، من را که دیگر هیچ !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 16:25
+4
sahar
sahar

هیچکس از زندگی آدم کامل خبر نداره جز خودش. یه جاهایی رو فقط خانوادت می دونن، یه جاهایی رو فقط دوستات، یه جاهایی رو فقط شریکت. اما هیچکس همه پازل زندگیتو نمیتونه بچینه کنار هم !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 12:04
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ما هیچوقت سعی نمی کنیم جذاب باشیم، بلکـِ این جذابیته کـِ سعی میکنه ما باشه...
.
.
.
.
.
.
.
عجـــب جمله سنگینی بود :))) دیسک کمر گرفتم :)))

دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 19:56
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هیچ پسری ام دختری رو واسه سـ*کس نمیخواد ..
دلفینا هم پرواز میکنن :||
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 19:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

فکر کن جنگ بشه...
بعد با خواننده ها بریم به جنگ دشمن......
علیشمس: بده اون ک[!]نکوفُ دست علیشمس کُپلیِ موی فُکلی...
یاس: من کسی نیستم با این تیرا دردم بگیره ولی این زخمیارو کی میخواد گردن بگیره.....
سیاوش قمیشی؛من فقط عاشق اینم تو رو توی جبهه ببینم ،اونقدر زنده بمونم تا جنازتو ببینم......
ساسی مانکن: نارنجکا کوووووجا اَن؟ دنباله دامنِ کوتاهن...
هیچکس: میخوام برم تانکا بالا بالاتر یاسر یاسر مرکز با ما تا ابد...
تهی: کـُلتِ من گم شده و دنبال یک خشابه...
زدبازی:جبهه مال منه جبهه مال منه.....
تتلو : OoOoOoOoOoOoOOO­ ­ooOOoo

دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 19:20
+3
mitra
mitra
فامیل دور: آقای مجری اینا جر می‌زنن!

مجری: چطور مگه؟!

فامیل دور: آخه آقای مجری ما ۲۹ گل خوردیم و اونا فقط یه گل خوردن! با اینکه ما بیشتر گل خوردیم ولی اونا میگن ما برنده‌ایم. حالا من از شما یه سوال دارم و بعدش دیگه هیچ صحبتی ندارم!

مجری: خوب بگو!

فامیل دور: آقای مجری ۲۹ بیشتره یا یک؟!

مجری: خوب معلومه ۲۹.

فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/12 - 00:56
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تو کتابخونه رو یه کاغذ نوشتم:
”خواهشا کسی اینجا نشینه”
بعد گذاشتمش رو کتابم و رفتم اومدم دیدم یه نفر برگه های کتابمو پاره کرده نوشته:
مگه ننوشته بودم خواهشا اینجا نشین !!!
0_o
هیچی دیگه خودم کردم که لعنت بر خودم باد ...
به ته دیگ ماکارونی قسم

دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 21:47
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بار با یکی از دوستام سر یه موضوعی یک سال قهر بودیم!دوستم بعد یک سال صبح زود ساعت7 اس ام اس زد:"برگ در هنگام زوال می افتد ومیوه در هنگام کمال!بنگر که چگونه می افتی؛چون برگی زرد و یا سیبی سرخ!؟"
منم بی درنگ جواب دادم:"درخت را بنگر که لایق هیچ یک نبود!"
قهربودنمون دو سال تمدید شد! خخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 21:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ